سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

امّار با الف برای علی ، عمّار نمی شود

قطعه ۲۶ ردیف عشق مقدس/ کاری از حسین غلام رضایی

ماشاء الله ماشاء الله! بزنم به تخته، به سر همین باراک اوباما که این روزها همه، چه بچه های خوبی شده اند. پسر اقدس خانم بعد از طرح هدفمندی، برای مادرش صف نان می ایستد؛ سنگک، و از اسی سگ دست، بهتر حکما خاتمی است. از قرار هدفمندی یارانه ها، روی رایانه های سران نفاق هم اثر گذاشته. مردی با عبای شکلاتی شده یک پارچه آقا و کامپیوترش از قرار موقع چت با جورج سوروس، هنگ می کند و دیگر عزم جنگ نرم نمی کند. ماشاء الله هزار ماشاء الله اسم کوچک چیزالوازلین بود اما خاتمی این روزها چه بچه خوبی شده. نه فقط اذعانش به رای بیشتر احمدی نژاد را تکذیب نمی کند، بلکه پیغام می فرستد که ولو با شرط و شروطی می خواهد به نظام برگردد! برگشتن به نظام، آری اما بشرطها و شروطها و گفتن ۲ نقطه: غلط کردم، من شروطها. این روزها همه بچه های خوبی شده اند. خاتمی پیام می دهد که با برخی کارهای موسوی از همان اول موافق نبوده! یعنی از همان اول منافق نبوده! بعدا قرار شد که عاشقان را بکشند! چه بچه خوبی.

اقدس خانم هم با برخی کارهای دولت اصلاحات از همان اول موافق نبود. اقدس خانم دوم خرداد به خاتمی رای داد اما بعضی ها خیال کردند اقدس خانم به ایشان چک سفید داده است. سران فتنه خیال کردند اقدس خانم به ایشان به جز رای، جان هم می دهد. هیهات که اقدس خانم زرنگ تر از این حرف هاست. دیروز در تاکسی اقدس خانم را دیدم. به من گفت: “به جان اسی، من حتی اگر جمهوری اسلامی را هم قبول نداشته باشم، به قول اسی، کسر لاتی است زیر علم سران فتنه سینه بزنم. آن زمان حتی اگر برای آزادی به خاتمی رای داده باشم اما این روزها حاضر نیستم به دعوت امثال خاتمی بروم زیر چکمه یانکی ها. تو به حجابم نگاه نکن، به آزاده بودنم نگاه کن. نگاه کن که ۹ دی من هم آمدم به خیابان تا محکوم کنم هتک حرمت عاشورا را. من خودم ماهی یک بار سفره اباالفضل می اندازم و “شمس مغربین” می خوانم. به قول اسی، کسر لاتی است نمک عباس را بخورم و نمکدان ام البنین را بشکنم”… آه، که این روزها همه، چه بچه های خوبی شده اند؛ از زن و مرد. رهنورد را ولش کن! گفتم؛ زن یعنی شیرزن، پیرزن را که نگفتم!… و بنازم که دیگر حتی این پیرزن حتی آن عجوزه؛ شیرین شیرینا دیگر جرئت نمی کند از جمهوری اسلامی کاریکاتور بکشد. این ما هستیم که داریم از براندازان از براندازی از زراندوزان از تزویر اندوزان از سران کفر از جرج سوروس از خواص بی بصیرت از سران نفاق و از بی عدالتی، کاریکاتور می کشیم. سران فتنه را اما خودشان را می کشیم. نیازی به کشیدن کاریکاتور نیست. مهندس کاریکاتوری خنده دار از انقلاب مخملی است. خاتمی کاریکاتوری قابل ترحم از انقلاب رنگی است. موسوی خوئینی ها کاریکاتوری از مردان پستونشین است. شیخ بیسواد اما کاریکاتور نیست. اندیشمند فارین پالیسی اکسپرسیونیسم انتزاعی است. تو هم ای خواننده عزیز، خیالت راحت، سران فتنه و نفاق و کفر واجب الغیبت اند! به سران فتنه رو بدهی، تهمت زده ای به خون شهدا. گفتم که؛ این روزها همه بچه های خوبی شده اند. فقط کم مانده جورج سوروس ادعا کند با برخی مواضع خاتمی در فتنه ۸۸ موافق نبوده! این روزها همه می خواهند به نظام ما برگردند. همه می خواهند با جمهوری اسلامی آشتی کنند. بنازم اقتدار جمهوری اسلامی را که چه زود دشمنانش را به غلط کردم می اندازد. جمهوری اسلامی نظام مظلومی است اما صفت برجسته تر این نظام الهی به شکرانه نعمتی به نام خامنه ای، اقتدار است. بی ولی فقیه، اولین کسی که به نشانه اعتراض به جمهوری اسلامی به خیابان انقلاب اسلامی می آید ما بسیجیان خامنه ای هستیم. جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد اما فقط به شرط ولایت فقیه. خامنه ای را از جمهوری اسلامی بگیری، عینا برای ما نظام شاهنشاهی است. ضامن آزادی، تضمین کننده دموکراسی و مدافع نستوه رای “نه” ما به طبقه اشرافیت جدید، “نه” ما به این دیکتاتورهای مخملی، ولایت فقیه است. ما از خامنه ای، صریح، بلند، رسا و درست مثل شهدا دفاع می کنیم و با این دفاع ناچیز، آبرو پیدا می کنیم و معتقدیم مظلومیت ولایت فقیه در برابر اقتدار ولی فقیه هیچ است. حضرت روح الله از اقتدار حضرت ماه، آگاه بود که با دلی آرام، قلبی مطمئن، ضمیری امیدوار و روحی شاد به سوی خدا پر کشید. خامنه ای مثل تمام “علی” های بعد از “محمد” مظلوم هست اما چون ما اهل کوفه نیستیم، جانشین خمینی مقتدرترین هارون برای موسی است. از اقتدار مولای ماست، اینکه این روزها همه بچه های خوبی شده اند. خواص بی بصیرت علیه سران فتنه موضع می گیرند و سران فتنه علیه همدیگر. این روزها همه می گویند؛ ما با آن یکی نیستیم! و با فتنه همراه نبودیم! گفت: “من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود”… آستینم اما مال این لامذهب لعنتی پست فطرت بی تربیت جرج سوروس بود! پدرسگ، گولم زد!… به به، چه بچه های خوبی! ما گفته بودیم؛ با آل علی با سیدعلی هر که درافتد، ورمی افتد. ما با خبر بودیم از اقتدار جمهوری اسلامی. ما از همان اول بچه خوبی بودیم اما خاتمی کمی طول کشید بچه خوبی شود. سکاکی هم از ۴۰ سالگی شروع کرد! و من اصلا به این کاری ندارم تغییر موضع برخی حضرات از روی ۲ رویی ایشان است یا از روی هر چیز دیگری. من به این کار دارم که تغییر موضع بعضی ها از چیزهایی ناشی می شود و مهمترین این چیزها اقتدار جمهوری اسلامی است. من به اقتدار جمهوری اسلامی کار دارم. من به اقتدار انقلاب اسلامی روح الله می نازم. نظام من حکومت من ناموس من شرف من ضربان قلب من عشق من رهبر من ولی فقیه من سپاه من بسیج من شورای نگهبان من رئیس جمهور من مقتدر است. قوه قضاییه هم می تواند از اینی که الان هست، مقتدرتر باشد. قوای نظام مگر نه این است که از جمهوری اسلامی، یکی هم باید اقتدارش را به ارث ببرند؟! نظام جمهوری اسلامی برخاسته از خون ۳۰۰ هزار شهید است. مهمترین صفت شجره طیبه ای که با خون شهدا آبیاری شده اقتدار است. خاتمی این اقتدار را دیده که می خواهد برگردد. فکر نمی کنیم که حالا آشوبگران عاشورا را دیده و از دار ترسیده! فکر می کنیم اقتدار را دیده. حمل بر صحت می کنیم. حالا بعضی ها کمی تا قسمتی هم ترسیده اند، اندکی هم ۲ رویی دارند، عیبی ندارد. سران فتنه و خواص بی بصیرت بر اقتدار نظام جمهوری اسلامی صحه بگذارند؛ عیبی ندارد، حتی اگر از روی نفاق هم باشد، ما قبول می کنیم. این نمونه نادر از نفاق را استثنائا ما مخلصیم. هر کسی دست جمهوری اسلامی را، آن دست را که نتوانست ببرد، بوس کند، حتی اگر از روی ریا هم باشد، ما مخلصیم. دست جمهوری اسلامی مثل گریه برای اباعبدالله می ماند، این دست ریشه در کف العباس دارد. بوسیدنش با ریا هم قبول است. اینکه خاتمی است. ما حتی مخلص آمریکا هم هستیم. آمریکا مهمترین نظامی است که باعث شد جهانیان بیشتر پی به اقتدار جمهوری اسلامی ببرند. آمریکا بی آنکه خود بخواهد به تمام دنیا نشان داد که جمهوری اسلامی، نه با ۸ سال جنگ تحمیلی و نه با ۸ ماه حنگ تحلیلی، نه با ۳۰ سال تهدید سیاسی و نه با ۳۰ سال تحریم اقتصادی، زنگاری بر زلالی آینه اش وارد نمی آید. لال از دنیا نروی، برای سلامتی دولتمردان آمریکا، همجنس بازان شان باید آزمایش ایدز بدهند! آمریکا سال هاست که در زمین اقتدار جمهوری اسلامی و دقیقا به نفع ما بازی می کند. خنده دار است؛ دولتمردان آمریکا بودجه اداره ملت شان را بر اساس کاریکاتور کشیدن از جمهوری اسلامی می بندند. از جمهوری اسلامی ولو در عالم رویاهای بی تعبیر هم بخواهی کاریکاتور بکشی، خرج دارد. زیاد خرج دارد. با این پول ها نمی شود! با این پول ها ۹ دی می شود اما جمهوری اسلامی قلابی تاسیس نمی شود. بودجه آمریکا که آنقدرها پولی نیست، گنج قارون هم به این پول اضافه شود، باز از پس کاریکاتور کشیدن از جمهوری اسلامی برنمی آید. ما اما در یوم الله ۹ دی با کمترین هزینه از اوباما و هیلاری کلینتون کاریکاتور کشیدیم. بگذریم که آذری زبان های عزیز و اهالی چند شهر شهیدپرور دیگر یک روز زودتر از ۹ دی، ۹ دی شان بود که در ایران مسابقه بر سر غیرت و تعصب آحاد ملت است نسبت به جمهوری اسلامی. دنیا کاریکاتور ما از سران کفر را دید اما کاریکاتور آمریکا از جمهوری اسلامی را ندید، چون ما همه مان حکومتی هستیم. اگر “من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است”، پس دنیا حق دارد که مثل ما “مرگ بر آمریکا” بگوید. هر جا در جهان ظلمی هست، به برکت اقتدار جمهوری اسلامی، مرگ بر آمریکا هم هست. اصلا چرا آمریکا به جای براندازی عریان نظام جمهوری اسلامی، به مدل انقلاب رنگی و جنگ نرم و کاریکاتور کشیدن روی آورده است؟! چرا آمریکا به ما حمله نظامی نمی کند؟! آمریکا در عراق و افغانستان و پاکستان و لبنان و … بله! لبنان و فلسطین و بوسنی و کشورهای آفریقایی و خیلی جاهای دیگر دنیا نشان داده که وحشی تر از این حرفهاست اما چرا به ما که رسیده، به جای جنگ سخت، رو آورده به جنگ نرم؟! آن شیر در پرچم شیر و خورشید چرا پاکتی شد، چرا کوه، موش زایید؟! آمریکا از پس هزینه جنگ سخت با ما برنمی آید، چون مزه اقتدار جمهوری اسلامی را در کربلای ۵ شلمچه که امروز سالگردش است، به خوبی چشیده. من گاهی برای دشمن رجز می خوانم اما این جنگ که ۸ ماه بود، من و شما ۸۰ ماه هم با دشمن بجنگیم، یک روز کربلای ۵ نمی شود. ما به سنگ مزار شهدا به قصد تبرک دست می زنیم. ما کجا و شهدا کجا؟ اینکه امروز آمریکا مثل سگ از ما حساب می برد، به خاطر ایستادگی و مقاومت شهدا بود در موانع نونی شکل. در جزیره بوارین. در ۳ راهی شهادت. در شرق ابوالخصیب… یادش به خیر! همین روزهای سال بود که آهنگران بعد از امر امام به مقاوت، این سرود حماسی را خواند؛ “فاستقم کما امرت، پیروان سوی حسین”. اگر آمریکا با ما به مشکل خورده است، به خاطر شهید حاج حسین خرازی بود. آمریکا اما امروز مشکلش با ما این است؛ از پس هزینه جنگ نرم هم با نظام ما برنمی آید. هزینه می کند، اما با کدام سود؟! هزینه می کند اما سراسر ضرر. فتنه ۸۸ برای جمهوری اسلامی اگر ختم به یوم الله ۹ دی شد، ختم به خیر شد اما همین فتنه برای دشمن چه سودی و چه ضرری داشت؟! سود آمریکا در فتنه ۸۸ همین مختصر ضرری بود که ما کردیم. چند تایی و به هر دلیل و از جبهه های مختلف کشته دادیم. چند تایی سطل آشغال آتش گرفت و از رده خارج شد. چند روزی هم کار و بار کشور معطل ماند. این کل سود آمریکا از فتنه ۸۸ بود که آمده بود براندازی کند ارواح عمه هیلاری کلینتون! آمریکا بودجه اش را بر اساس جنگ نرم در ایران نبسته بود، که به این سود قلیل برسد. آمریکا آمده بود که بماند. خودش هم البته نیامده بود. کاریکاتوریست تربیت کرده بود. خودش جگر آمدن به ایران را نداشت، چون از بچه های کانال پرورش ماهی از شهید امیر حاج امینی هنوز هم حساب می برد. کربلای ۵ بچه های ما مستقیم با آمریکا جنگیدند، صدام خر چه کسی بود؟! آمریکا خود به خوبی شلاق اقتدار جمهوری اسلامی را بر تن کاخ سفید، دیده و چشیده. بیچاره، کولی گرفت از کاریکاتوریست ها. کولی گرفت و البته کولی داد و گونی و گونی پول داد که اینجا برخی به قول ظریف رهبر در فتنه ۱۸ تیر، صرف عتینای خودشان کردند! و اما ضرری که ما کردیم و سودی که آمریکا کرد. از آن چند نفری که کشته شدند، چندتایی بچه های بسیج بودند که از این دسته عده ای شان حتی کارت بسیج نداشتند اما عِرق بسیج داشتند. ما به بسیجی های کشته شده در فتنه سال هشتاد و اشک می گوییم “شهید” و شهید، سود است نه ضرر. الان شهید عزیز حسین غلام کبیری در بهشت برین دارد افسوس می خورد که چرا فقط یک جان داشته که تقدیم راه حضرت ماه کند. الان مادر شهید امیرحسام ذوالعلی دارد افسوس می خورد که چرا جگرگوشه اش یک جان بیشتر نداشت برای تقدیم به تقویم مستمر عاشورا. مادران شهدای ۸ ماه جنگ تحلیلی، عینا همان مادران شهدای ۸ سال جنگ تحمیلی اند. مادر مکرمه آن شهیده و دختر خردسالش، مادران محترمه دیگر شهدای بسیج، در مضاعف بودن ایثار و مرام شان، هیچ کم از مادر حاج همت شهید ندارند. بسیجی دلباخته ولایت فقیه است. تپش قلب ما بسته به تبسم خامنه ای است. شهادت در رکاب خامنه ای، آبروی ما و سود هر ۲ دنیای ماست. اینجا تنها ضرر ما این است؛ یک جان بیشتر نداریم. آمریکا با راه اندازی فتنه ۸۸ به خوبی نشان داد که پشت این شعارهای ما، شور و شعور نهفته است. آمریکا بی آنکه خود بخواهد، فرصتی فراهم آورد تا ما به مولای خود در مقام عمل، ثابت کنیم که اگر حاج احمد نیست، ما اما متوسلیم به ولایت تا شهادت. این بخش از ضرر که سراسر سود بود برای ما. دود عود بود برای ما. اما در فتنه، برخی بی گناه و عده ای با گناه کشته شدند. امثال ندا آقاسلطان با گناه کشته شدند و در فتنه از آنجا که گاه خشک و تر با هم می سوزد، بودند کسانی هم که بی گناه کشته شدند. اینجا حرف من این است؛ چه خون پاک شهدای بسیج و چه خون افراد بی گناه و با گناه، همه و همه می چکد از چنگ آمریکا. طراحی این فتنه با سران کفر و فتنه بود، پس مسئولیت خون هر کشته ای در فتنه ۸۸ با سران کفر و فتنه است. اگر در این فتنه، بی گناهی هم جایی کشته شده، سران فتنه باید در دادگاه از خود دفاع کنند و اگر جوابی ندارند، که ندارند، باید قصاص شوند. آن کسانی که بر طبل تقلب کوفتند، باید جواب این خون ها را بدهند. به مادر ندا آقاسلطان، در درجه اول دولت صهیونیستی انگلیس باید جواب بدهد، و در درجه دوم موسوی. به مادر آن بی گناه هم سران کفر و نفاق باید جواب بدهد و الا جمهوری اسلامی آنقدر مقتدر و مظلوم و مهربان هست که به شکایت یک محارب فراری، بچه حزب اللهی های روزنامه نگار هر روز پای شان به دادگاه کشیده شود. القصه، بر گردن سران فتنه، چیزی که زیاد است، خون است و اما خون شهدای بسیج بر گردن کیست؟ این خون بر گردن هیچ کس نیست. سران کفر و نفاق، شان و منزلت این خون سرخ و مطهر را ندارند. این خون بر گردن کسی نیست، چرا که “خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست”. خون سرخ هر بسیجی هدیه ناقابلی است به رهبر انقلاب اسلامی. ما در زمان زنده بودن مان این شعار را سر می دهیم که کسی، خسی پس فردا حرف مفت نزند. خون ما نه جواب می خواهد نه سئوال. خون دیگران مسئولیتش یعنی ضررش با سران کفر و فتنه است و خون شهدای بسیج، بسیجی ها خود خواسته اند و بارها به دوست و دشمن، علنا گفته اند که ارزانی یک لبخند خامنه ای است. در قسمت خون هم به نظر می رسد ضرر ما بیشتر از جنس سود بوده است و اما آن چند سطل زباله که آتش گرفت. ما شهرداری داریم که به شدت اهل تنوع است. فتنه گران هم کاری با سطل زباله شهرداری نداشتند، تا الان شهردار محترم، این سطل زباله ها را تغییر داده بود! می ماند آن چند صباحی که کشور درگیر فتنه بود و نتوانست چرخ خود را به ویژه در امور اقتصادی و تولید، مثل قبل بچرخاند. این مسئله اگر چه در ظاهر بوی خسران می دهد، اما اگر هر انقلابی، نیاز مبرم به پوست اندازی داشته باشد، اینجا هم سود با ما بوده است. فتنه ۸۸ بهار انقلاب بود و بهار فصل حجامت است. فتنه ۸۸ واکسینه شد انقلاب و میکروب های سیاسی از بدن جمهوری اسلامی خارج شدند. گاهی آدمی در لباس ضرر، سود می کند. این همان شکست کوچکی است که عقلا می گویند؛ مقدمه پیروزی های بزرگ است. فتنه ۸۸ انقلاب اسلامی، از تمامی جهات به قول ورزشکاران ریکاوری کرد. مدتی کار و بار کشور خوابید اما گاه هست که برای بیداری، اتفاقا باید خوب خوابید. فتنه ۸۸ جرئت و شهامت نظام را در زمینه مسائل اقتصادی بالاتر برد. شاید بسیاری دولتمردان عزیز حتی شاید رئیس جمهور خدوم و مردمی، با خود زمزمه می کردند؛ جمهوری اسلامی که از پس فتنه سران کفر سربلند و پیروز بیرون آمده، نظامی با چنین توانایی، چرا نباید مثلا از پس طرح عظیم هدفمندی یارانه ها بربیاید و چرا این طرح، زودتر اجرا نشود؟! تجربه موفق نظام جمهوری اسلامی در فتنه ۸۸ مسئولین را در اجرای طرح هدفمندی مصمم تر از قبل کرد و من یکی که معتقدم اگر فتنه ۸۸ نبود، اگر پوست اندازی انقلاب اسلامی نبود، اگر آن حجامت نبود، دولت در اجرای طرخ هدفمندی یارانه ها عزم فعلی را نداشت و حداقل به موفقیت امروز نرسیده بود. آنچه در سطور بالا آمد، سود دشمن از فتنه ۸۸ بود که ترجمه شد به سود خودمان. جمهوری اسلامی در فتنه ۸۸ به ۲ شکل سود کرد؛ یکی سود در ظاهر ضرر و دیگری سود در لباس سود. فواید فتنه ۸۸ اما برای جمهوری اسلامی چه بود؟ اولین فایده فتنه سال گذشته این بود که در میزان و ترازوی بین المللی، وزن جمهوری اسلامی در برابر دشمنانش به طرفه العینی افزایش پیدا کرد. الان آمریکا چه جایگاهی میان ملت ها دارد و جمهوری اسلامی چه پایگاهی در قلب دنیا دارد؟ آمریکا در فتنه ۸۸ ذات زشت و خوی پلشت خود را برای دنیا لو داد. تا قبل از فتنه ۸۸ چه بسیار که پی به بدذاتی آمریکا برده بودند اما فتنه ۸۸ پرده برداری کامل از چهره شیطانی آمریکا بود برای کل دنیا. دودی که آمریکا در فتنه ۸۸ در خیابان های تهران راه انداخت، مستقیم به چشم خودش رفت. تا پیش از فتنه ۸۸ برخی از جهانیان تصور نادرستی از انقلاب رنگی و یا انقلاب مخملی داشتند و جنگ نرم را دلسوزی آمریکا برای آزادی برخی ملت ها می پنداشتند اما فتنه ۸۸ و سر و صدایی که آمریکا به راه انداخت و حمایتی که از عمال داخلی اش کرد، برای جهانیان با اما و اگرهای بسیار همراه بود. جهانیان از خود می پرسیدند؛ آمریکا پیش از برگزاری انتخابات مدعی بود در انتخابات ایران تقلب می شود. اگر مردم ایران گوش شان بدهکار رسانه های غرب است، پس چرا در انتخاباتی که می دانستند قرار به تقلب در آن است، مشارکت باشکوه و بی مثال ۴۰ میلیونی داشتند؟! جهانیان از خود می پرسیدند؛ چرا ملت ایران انتخاباتی که آمریکا مدعی بود در آن تقلب می شود، اصولا تحریم نکردند و دقیقا بر عکس خواسته کاخ سفید، بیشترین مشارکت را در انتخابات کردند؟! آمریکا مدعی بود بعد از انتخابات در ایران درگیری می شود اما اگر مردم ایران اهل دعوای با همدیگر بودند، چرا قبل از انتخابات، آن همه شور و هیجان، آن همه کارناوال خیابانی به درگیری کشیده نشد؟! جهانیان از خود می پرسیدند؛ آیا با دخالت آمریکاست که قرار است در ایران درگیری شود؟! جهانیان از خود می پرسیدند؛ مستندات آمریکا برای ادعای تقلب در انتخابات ایران چیست؟! آخر جهانیان چیزهایی درباره میزان محبوبیت احمدی نژاد در سراسر ایران و نه فقط شمال شهر تهران شنیده بودند و چیزهایی از سفرهای استانی رئیس جمهور ایران به گوش شان خورده بود و به چشم شان آمده بود و حتی خود با ۲ دیده خود شاهد بودند که احمدی نژاد میان ملت ها به سبب برخی خصائل، محبوبیتی به هم زده. عرب نیست اما میان اعراب منطقه به سبب روحیه ضد صهیونیستی محبوبیت دارد. سنی نیست اما میان امت اسلامی با هر شعبه و شاخه ای که البته مثل طالبان منشعب از کاخ سفید نباشد، به سبب ایستادگی در برابر آمریکا و نترسیدن از شیطان بزرگ، فردی دوست داشتنی است. ایرانی است اما در سازمان ملل، به نفع همه ملل سخنرانی می کند و حرف های نو و بدیع و در عین حال ریشه دار و قدیمی می زند و از آموزه های پیامبران الهی سخن می گوید و به سبب همین میان سایر ملت ها هم چهره ای متین و موقر پیدا کرده است. جهانیان از خود می پرسیدند؛ با کدام دلیل عقلانی، احمدی نژاد نباید با رای ملت ایران و با برتری محسوس نسبت به سایر رقبا رئیس جمهور ایران می شد؟! این بود که جهانیان ادعای تقلب را باور نکردند و باورشان آمد این وسط اگر متقلبی هست، شواهد و قرائن نشان می دهد این آمریکاست که متقلب است. جهانیان اما چیزهایی هم قبلا از خاتمی شنیده بودند. جهانیان می دیدند خاتمی هم از جمله کسانی است که با سبزها پالوده می خورد و از سوی آمریکا پشتیبانی می شود. جهانیان از خود می پرسیدند؛ اگر جمهوری اسلامی اهل تقلب در آرای مردم ایران بود، پس آیا خاتمی هم با تقلب ۲ دوره ۴ ساله رئیس جمهور ایران شده بود؟! این خاتمی که تا دیروز سنگ جمهوری اسلامی انقلابی را به سینه می زد، چه شد که یک شبه، تا ویلای جورج سوروس، ره صد ساله طی کرد، طی الارض کرد و مدافع جمهوری اسلامی قلابی شد؟! جهانیان با خود می گفتند؛ یعنی جرج سوروس برای خاتمی چه وردی خوانده بود؟! خاتمی که تا دیروز رئیس جمهور همین نظام بود؟! اگر جمهوری اسلامی از موسوی و خاتمی و کروبی خوشش نمی آمد، چرا هر کدام این اسامی، سال های سال سکان دار صندلی های حساس همین جمهوری اسلامی بودند؟! چرا جمهوری اسلامی در دوم خرداد تقلب نکرد؟! واقعیت این است که آمریکا در فتنه ۸۸ سر و صدایی به راه انداخت که دنیا را بیش از پیش به ذات شیطانی خود ملتفت کرد، و نه به تقلب در انتخابات ایران. همین امروز جهانیان از خود می پرسند؛ آیا ما ادعای تقلب را باور کنیم یا اینکه در ایران، انقلاب اقتصادی، طرح هدفمندی یارانه ها اجرا می شود؟! مگر ممکن است دولتی بدون پشتوانه حمایت جانانه ملت، و نه فقط اتکا به رای ملت، دست به چنین جراحی اقتصادی بزرگی بزند؟! آمریکا خودش گاو است، دنیا را هم خر گیر آورده! فتنه ۸۸ درست یا نادرست روزگاری بحث روز دنیا بود و تیتر یک رسانه ها اما خدا اینگونه اراده کرده بود تا این فتنه بر اقتدار جمهوری اسلامی اضافه کند و آمریکا را از گذشته ضعیف تر کند. بعد از فتنه ۸۸ دیگر آمریکا به همان راحتی اوکراین و گرجستان و قبل از آن شوروی، نمی تواند در کشورهای دیگر به صورت نرم و یا رنگی و مخملی انقلاب کند. فتنه ۸۸ دست پست آمریکا را برای ملت ها و دولت ها به خوبی رو کرد. فتنه ۸۸ به جهانیان نشان داد آمریکا دنبال دموکراسی نیست. دنبال برده می گردد. فتنه ۸۸ به جهانیان نشان داد جمهوری اسلامی با حکومت های دیگر تفاوت ماهوی دارد. دنیا فهمید مهمترین فرق جمهوری اسلامی با سایر حکومت ها در این است که در نظام جمهوری اسلامی، ولایت فقیه حاکم است. این ولایت فقیه است که می تواند پیچیده ترین فتنه های دشمن را نقش بر آب کند. لحظه ای تصور کنید که جمهوری اسلامی بود و فتنه ۸۸ بود و ولایت فقیه در این کشور حاکم نبود. من اتفاقا اینجا می خواهم بحث مصداق ولایت فقیه را مطرح کنم. این خامنه ای بود که پای آرای ۴۰ میلیونی ما ملت ایستاد. این خامنه ای بود که اجازه نداد سایه دیکتاتوری اشراف، بر صورت رای توده های ملت، سیلی بزند. این خامنه ای بود که در برابر دشمن مجهز به ۲۵۰۰ ماهواره جاسوسی و آن همه فتنه ریز و درشت و آن هزینه سنگین مادی و معنوی و رسانه ای ایستاد و سینه خود را سپر کرد تا تیر مرئی و نامرئی دشمن به رای ما به راه ما به روح الله ما به دین ما و به عاشورای ما اصابت نکند و به تن جانباز خودش بگیرد. خامنه ای البته بعد از خدا، یکی هم به خاطر ما و به خاطر حضرات مسئولین بود که در فتنه ۸۸ زخم “مرگ بر اصل ولایت فقیه” خورد. خامنه ای در فتنه ۸۸ سردار باوفایی بود چون علمدار کربلا که جلوتر از سربازن تحت امرش جنگید. انصافا دست همچین امامی، بوسیدنی نیست؟! خامنه ای فرمانده کل قوایی بود که خود یک تنه به میدان رفت، آن زمان که خواص، بی بصیرت بودند. آن زمان که عمار نبود. آن زمان که ناطقان، سکوت کرده بودند و آن زمان که رهزنان بصیرت، یکی به نعل و یکی به میخ می زدند و درمانده بودند که “الله اکبر، خامنه ای رهبر” ملت را باور کنند و یا “الله اکبر” مسجد ضرار شمال تهران را. جمهوری اسلامی پیشکش، ما نمازی را که می خوانیم مدیون این مَردیم. خامنه ای نبود، اینجا بودند جماعتی که اگر نه به پشتوانه ملت، بلکه به پشتوانه بوق های سراسر دروغ، به پشت گرمی دلار، حتی به نماز ظهر عاشورای من و تو هم رحم نکنند. جمهوری اسلامی، پیشکش! ما حیات مان را هم مدیون این بزگ مَردیم. عاشورای ۸۸ یادتان رفته؟! گاهی با خود می اندیشم خامنه ای چگونه سربازی بود برای خمینی و خواص جامعه ما چگونه سربازی می کنند “آقا” را… و گاه از دست خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، حتی در خانه خدا به خدای خانه شکایت می کنم. حرف ما را که نمی خوانند، ما را که متهم به تندروی می کنند، مدعی هستند ما بد از ولایت فقیه دفاع می کنیم، ادعای شان این است که ما مصلحت نظام را نمی فهمیم. تشخیص نمی دهیم مصلحت را. ما اتفاقا عاشق مصلحتی هستیم که خامنه ای تعیین می کند. عین عدالت است این مصلحت اما بیزاریم از مصلحتی که فقط به ضرر عمار و به سود اغیار تشخیص داده می شود. ما با مصلحت کاری نداریم؛ میان “تشخیص مصلحت” و “تعیین مصلحت” فرق می بینیم. مصلحتی که تعیین می کند سران فتنه، زندانی مطالبات عدالت محوارنه و بر حق افکار عمومی باشند کجا و مصلحتی که بعضی ها تشخیص می دهند تا درباره “یوم الله ۹ دی” لام تا کام حرف نزنند، کجا؟! دعوای ما سر مصلحت نیست، بر سر “تعیین” و “تشخیص” است. دعوای ما سر ولایت پذیری برخی حضرات است. دعوای ما سر نوشتن مصلحت دستگاه خود به پای عمود خیمه نظام است. دعوای ما سر این است که ما مردم، درست و بعضی ها نادرست از رهبر هزینه می کنند. ما درست می گوییم “بابای ماست خامنه ای” اما شما درشت، همه چیز را به پای عمود خیمه نظام می نویسید. من یک حرف دارم با خواص جامعه. سربازی کردن برای ولایت را از خود “آقا” بیاموزید، زمان امام. آن زمان که ایشان، هنوز پیرجوان زخم چشیده نشده بود و رئیس جمهور بود و به جبهه می رفت. آن زمان که اجازه می داد تیرها به خودشان بخورد و به امام نخورد. آن زمان که گوش به فرمان امام بود ولی در خط مقدم، جلوتر از فرمانده خود می جنگید. آن زمان که عده ای به امام، قصد تحمیل مصلحت خود را داشتند، خامنه ای هم مثل خمینی مثل توده ملت به جای اینکه به “جنگ جنگ تا یک پیروزی” فکر کند، در اندیشه “جنگ جنگ تا پیروزی” بود؛ همان که امام بالاترش را گفت: “جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم” و همان که خدا از روح خدا هم بالاتر گفت: “و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه”. حضرات خواص! شما ولایت پذیری ما را که قبول ندارید؛ لطفا از خود “آقا” زمان امام، ولایت پذیری یاد بگیرید. من از بعضی خواص جامعه یک سئوال دارم. در همین فتنه ۸۸ بفرمایید چند بار و دقیقا کجا سینه خود را سپر کردید تا مولای مقتدر و البته مظلوم ما مجبور نباشد که “این عمار” بگوید؟! چند بار تیر دشمن به سینه شما خورد تا به ما و امام ما اصابت نکند؟!… جواب بدهید؟! لطفا آقایان پرسه در مه، ولایت مترو، ساکت، راس فتنه، پایین فتنه، بالای فتنه، سمت چپ فتنه، سمت راست فتنه، وسط فتنه، حاشیه فتنه، نصف النهار فتنه و شیخ دیپلمات، به سئوال من پاسخ بدهند. چند بار شما بلند، رسا، دشمن شکن و محکم حرف زدید و توی دهان دشمن زدید که “آقا” مجبور نباشند خودشان موضع گیری کنند؟! می شود این را به من بگویید؟! اصلا ولایت پذیری را بگذاریم کنار. راست و حسینی برخی خواص جامعه بگویند؛ اندازه یک صدم حقوقی که هر ماه از جمهوری اسلامی می گیرند، باید در وقت خطر پای کار انقلاب اسلامی باشند یا نه؟! فتنه ۸۸ هجمه علیه اصل حاکمیت جمهوری اسلامی بود. چطور وقتی فلان قوه علیه بهمان قوه انتقادی کوچک می کند، با تمام وجود به میدان می آیید؟! چطور شهرداری، انجا که راست یا دروغ، مدعی است دولت برای توسعه حمل و نقل شهری، پول نمی دهد، تاب دولت را ندارد؟! چطور برای دم و دستگاه و باند و تشکیلات خود این همه تعصب بعضا بی خود و بی جا دارید، اما برای اصل انقلاب اسلامی که در فتنه ۸۸ مورد هجوم وحشیانه دشمن واقع شد، این همه بزرگواری و کرامت و سعه صدر به خرج می دهید؟! آیا شما زیرمجموعه جمهوری اسلامی هستید یا جمهوری اسلامی زیرمجموعه شما؟! چطور شما نقد من به دستگاه خودتان را می بیند اما بیانیه موسوی علیه کلیت نظام را نمی بینید؟! محاکمه سران فتنه به مصلحت نیست، درباره موضع گیری علیه ایشان هم از بزرگان پندی شنیده اید؟! این مواضع اخیرتان هم که بعد از موجی بود که آن نامه به راه انداخت و الا اراده شما باز هم به سکوت می گذشت. چطور وقتی یک بچه مسلمان که در خانه خدا در مقابل رکن یمانی، آنجا هم به فکر جمهوری اسلامی است و از زاویه بغض نسبت به سران کفر و فتنه ۸۸ علیه بخشی از مدیریت شما نقد می کند، این چنین یعنی آنچنان به میدان می آیید؟! آیا نقد من به شما سنگین تر بود یا هجمه دشمن به اصل ولایت فقیه؟! شما بیشتر علیه افسران جنگ نرم، این منصوبین مستقیم رهبر سخن رانده اید یا علیه سران فتنه؟! سخن گفتن، -محاکمه کردن را نمی گویم!- که به مصلحت فکر می کنم باشد اما نمی دانم چرا بعد از هر سخن شما علیه سران فتنه، پای یک عمار به دادگاه باز می شود؟! این مصلحت سنجی کمی عجیب نیست؟! این مصلحت “تعیین” می شود یا “تشخیص” داده می شود؟! اینجا راستش را بگویید؛ پای چه کسی در میان است؟! ولایت پذیری یا مصلحت پذیری؟! انصاف دهید که شما بیشتر پای چه کسانی را به دادگاه باز کرده اید؟! امثال ما را یا ناکثین را که در جمل ۸۸ داشتند دولا دولا شترسواری کردند؟! من کاری به فلان دستگاه و بهمان ارگان ندارم. خواص را می گویم. شما را چه شده است که معنای جمله “قانون برای من وصیت نامه شهداست” را نمی فهمید؟! من این را می گذارم به این حساب که عده ای از شما بر خلاف سفارش امام راحل و رهبر عزیز، اصلا و اصولا وصیت نامه شهدا را نخوانده اید؟!… من همه خواص را می گویم. شخص خاصی مد نظرم نیست. من بابت ۲ تا عبارت ناصحیح که هنوز هم اعتقاد دارم ناصحیح بود، در نامه ای که هنوز هم روح آن را قبول دارم، از شما عذرخواهی کردم اما بعضی از شما چرا بابت سکوت تان در فتنه ۸۸ از ولایت از ملت عذرخواهی نمی کنید؟! چرا بابت بی بصیرتی از مولای ما رسما و علنا معذرت نمی خواهید؟! چرا بابت بدفهمی تان نسبت به وصیت نامه شهدا که جمهوری اسلامی، همه چیزش را مدیون این ۳۰۰ هزار شهید است، از خانواده شهدا عذر نمی خواهید؟! بدفهمی شما از آن جمله من، جای عذرخواهی داشت که نکردید. دیدار به قیامت!… و من آنجایی که باید پنبه دشمن را می زدم، زدم اما راستش دل ما از دست بعضی خواص جامعه خون است. من از همان کودکی فکر می کردم اگر کسی در این کشور در این کشور که صاحبش امام زمان است ولی به دست نائبش می چرخد، صاحب سمتی باشد مثلا برای تشخیص مصلحت و در عین حال رئیس مجلس خبرگان رهبری هم باشد؛ من از همان کودکی فکر می کردم اگر آشوبگرانی پیدا بشوند که در خیابان علیه اصل ولایت فقیه شعار مرگ سر دهند، این شخص محترم کفن می پوشد و به قیمت جانش می ایستد علیه آشوبگران، آخر من بهشتی و رجایی و باهنر را شهید دیده بودم. آخر من خامنه ای را در ۸ سال جنگ تحمیلی زیاد با لباس رزم دیده بودم اما در ۸ ماه جنگ تحلیلی، باز هم بر تن خامنه ای که این بار خود فرمانده کل قوا بود، لباس رزم دیدم، “من هم مثل امام به دشمن باج نمی دهم” دیدم اما بر تن بسیاری که باید لباس رزم می دیدم، ندیدم. لباس رزم ندیدم، یک موضع گیری خشک و خالی هم ندیدم اما نامه سرگشاده دیدم، پیشنهاد حکمیت زیاد شنیدم؛ چرا؟! مگر امام نگفت؛ “پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این کشور آسیبی نرسد”؟! پشتیبانی از ولایت فقیه یعنی رهبر را سپر خود کردن و یا خود سپر تیرهای دشمن شدن؟! عمار شدن یا “این عمار” شنیدن؟! و تازه کاش یکی از این ۲ بود! آیا پشتیبانی از ولایت فقیه، یعنی همراهی کردن با دشمن؟!… من از همان کودکی فکر می کردم که اگر روزی بر فرض محال(!) فرزند یکی از مسئولان نظام، بچه بدی از آب درآمد و مثلا در فتنه ۸۸ به آشوبگران عاشورا پول داد تا بهتر خیمه عزای حسین بن علی را بیرق علمدار کربلا را آتش بزنند، آن مسئول، خودش قبل از دست به کار شدن قوه قضاییه، بچه اش را محاکمه به عدالت می کند؛ آخر من آیت الله محمدی گیلانی را دیده بودم. من مثلا فکر می کردم در فتنه ۸۸ آن نامزد محترمی که با علی در خیبر و بدر بود، و خود از عمق میزان محبوبیت خود در جامعه اطلاع داشت، به جای آنکه خواهان بازشماری آرا باشد، به جای آنکه پیشنهاد صلح دهد میان تیشه و ریشه، “ای برادر، نهراون در پیش روست” را برای خود معیار می گرفت و لااقل اگر لباس رزم نمی پوشید، جوری هم موضع نمی گرفت، که “بی. بی. سی” بگوید؛ فلانی هم بعله! اینهاست حرف ما با خواص جامعه و دقیقا اینجاست که “محمد” کمتر از “علی” مجبور بود خطبه بخواند و خامنه ای بیشتر از خمینی ناچار است خطبه بخواند. نهج البلاغه. نهج البلاغه. نهج البلاغه… از سویی علی باید با معاویه می جنگید و از سویی با قرآن. از سویی با خوارج و از سویی با همرزمان سابق خودش جنابین طلحه و زبیر. از سویی باید به جبهه جنگ می رسید و از سویی نامه می نوشت به منصوب خودش که این چه وضع ریخت و پاش است؟! نهج البلاغه. نهج البلاغه. نهج البلاغه… چه کشیدی مولای فاطمه، نه از دست دوست و دشمن، که از دست منصوبین خودت!… از سویی علی باید با دشمن می جنگید و از سویی با دوست و از سویی آه خود را گره می زد به زلف چاه، نه از دست دشمن و دوست که بعضا از دست منصوبین خودش. از سویی باید این همه مولای مظلوم ما غصه می خورد و از دیگر سو می رفت سرکی به خانواده شهدا می زد و با آنکه فاتح خیبر بود، دلیل آفرینش بود، امیرالمومنین بود، نائب پیامبر بود، شوی زهرا بود، فخر خدا بود، اسدالله غالب بود، با این همه، آری! با این همه، باید چهار دست و پا برای آن کودک یتیم راه می رفت و قیافه عوض می کرد تا بلکه خنده با لب ایتام شهدا آشتی کند. نهج البلاغه. نهج البلاغه. نهج البلاغه… قرآن را با ترتیل باید خواند و نهج البلاغه را با بغض. قرآن وحی خدا بود بر محمد و نهج البلاغه درد علی بود از دست دوستان محمد. قرآن سخن خداست با آدمی و نهج البلاغه سخن علی است با خدا از دست آدمی. از دست بیعت شکن آدمی. گلایه از مردانی که مرد نیستند و اتفاقا نه در سپاه صفین هستند و نه در لشکر خوارج و نه در گروه جمل. بعضا گلایه از دست کسانی که گاه همین اطرافت هستند اما عمار نیستند، مالک نیستند. میثم نیستند و اگر هم عمار هستند، عمار با “الف” هستند؛ “امار” هستند. عاشق نفس اماره خود هستند. مالک اَشتر نیستند، مالک اُشتر و صاحب امارت و عمارت خود هستند. علی را برای خود می خواهند و نه خود را برای علی. “امار” با “الف” برای علی، عمار نشد، برای سیدعلی هم نمی شود. نهج البلاغه. نهج البلاغه. نهج البلاغه… گاهی با خود می اندیشم که چرا خطبه های مولای ۲ عالم، اینقدر دور و دراز و تحلیلی بود؟!… و گاه که گوش جان می دهم به خطبه های خامنه ای، به خطبه های دور و دراز نماز جمعه های دوست داشتنی، می فهمم که جنگ ابوتراب هم مثل جنگ ما جنگ تحلیلی بود. در این جنگ، خط مقدم گاهی خیمه دشمن آدمی نیست. خانه دوست آدمی است. در این جنگ طرف حساب تو بعثی ها نیستند. بعضی ها هستند. این طلحه و زبیر بودند که با پیامبر عکس نداشتند. باورم هست عمار کمتر از ما سرکوفت می شنید. هر عکسی که بعضی ها با خمینی داشتند، کوفتند بر فرق سر ما. بعضی ها در جنگ تحلیلی، خمینی را فقط در قاب می خواستند، نه در انقلاب. خمینی در قاب، یعنی عکس اما خمینی در انقلاب، یعنی رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای. (خوانندگان برای شادی دل علمدار علوی تبار انقلاب، صلواتی بفرستند.) به شکرانه این صلوات می خواهم این نوشته را شیرین تمام کنم. من اصلا کاری به این ندارم که چرا و با کدام دلیل برخی خواص بی بصیرت، این روزها صاحب بصیرت شده اند و علیه سران فتنه حرف می زنند و به این هم کاری ندارم که خاتمی از کدام زاویه قصد برگشتن به نظام کرده است. مورد اول را که می خواهم خوب ببینم و بگذارم به حساب متنبه شدن حضرات اما مورد دوم را حتی اگر به حساب نفاق هم بنویسیم، اینجا زیاد فرقی نمی کند که حرف مردی با عبای شکلاتی از جنس وفاق است یا نفاق. جمهوری اسلامی نظام مقتدری است؛ دیر یا زود آنانکه باید، به غلط کردم می افتند. همین که خاتمی تکذیب نمی کند که گفته؛ احمدی نژاد بیشتر از موسوی رای داشته، همین که می خواهد با شروطی به نظام برگردد، ما این را نه به حساب پررویی سران فتنه می نویسیم و نه به حساب ۲ رویی شان. ما این را به حساب اقتدار بیرقی می گذاریم که دست حضرت سیدعلی است. با این بیرق هر که درافتد، چون جمهوری اسلامی مقتدر است، خودش ورمی افتد و به غلط کردم می افتد. خاتمی اینقدرش را از آن ۲ تای دیگر عاقل تر است. خاتمی به شرط آنکه یک منافق خوب باشد و دیگر با جورج سوروس مذاکره نکند، می تواند برای برگشتنش به نظام مقدس جمهوری اسلامی برای ما شرط(!) بگذارد. حالا در این گیر و دار هدفمندی یارانه ها، کو گوش شنوا؟! آوینی گفت: “در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا حزب اللهی ها” و اگر امروز بود سید شهیدان اهل قلم لابد می گفت: “در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست؛ حتی برای منافقینی که بچه خوبی باشند و قول بدهند دیگر شماره جورج سوروس نیافتد روی موبایل شان”. وزارت چک می کند، ضایع بازی می شود! از ما گفتن بود! روزنامه وزین وطن امروز یکشنبه ۱۹ دی ۸۹  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد