سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

شیعه مظلوم مصر . شهید انتظار

کسی که اگرچه در ابتدا حنفی بود اما محبتش به اهل بیت باعث شد تا روای صادقه‌ای از پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) او را شیعه کند. و حالا باید گفت کسی که روز نیمه شعبان امسال توسط تکفیری‌ها به شهادت رسید؛ شهید شیخ حسن شحاته!

 

Download Full size

فراگیری قرآن قبل از تولد!

شیخ حسن شحاته در سال 1946 میلادی در خانواده‌ای حنفی مذهب به دنیا آمد. پدرش اگرچه حنفی مذهب اما دوستدار اهل بیت بود.

 خودش درباره دوران کودکی می‌گوید:

«پدرم آموزش قرآن را از هنگامی که در شکم مادرم بودم، آغاز کرد که این موضوع را خودش به من گفته بود. پس از پایان دوره شیرخوارگی و گرفتن از شیر یعنی در سن دو سالگی، مرا به مکتب‌خانه بردند تا قرآن رافرابگیرم»

 خواندن خطبه نماز جمعه در نوجوانی، اجرای برنامه‌های دینی در رادیو و تلویزیون مصر، حضور در ارتش مصر و ارشاد سربازان که به مسلمان شدن تعدادی از مسیحیان نیز انجامید، اقامه نماز جماعت در مسجدی در برابر سفارت رژیم صهیونیستی و استادی در الازهر و تالیفات گوناگون برخی از فعالیت‌های وی است. وی اگرچه بعنوان استادی سنی مذهب در الازهر تذریس می‌کرد اما هم دوره‌ای ها و شاگردانش چون شیخ طنطاوی ختما یادشان هست که او از همان موقع هم می‌گفت: «هرچه دل‌تان می‌خواهد بگویید، اما بدانید که پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین علی و فاطمهٔ زهرا و حسنین (علیهم‌السلام) شجره واحدی هستند که شاخه‌ها و میوه‌های آن یکی است.»

 

امیرالمومنین(علیه اسلام) نمی‌گذاشت بیفتم

 اما زندگی وی بعد از گرویدن رسمی به تشیع رنگ و بوی دیگری گرفت. مخصوصا که او محبوبیت زیادی داشت و حالا حتما این شیعه شدن بر عموم مردم خاصه علاقه مندانش تاثیر فراوانی می‌گذاشت. اماجرای شیعه شدن او هم خواندن دارد. ماجرایی که در حوالی سالهای 1994 تا 1996 میلادی اتفاق افتاده است:

«پیامبر(ص) را بر بلندای کوهی دیدم که امیرالمؤمنین(ع) از راه رسیدند و با یکدیگر به زبانی که آن را می‌فهمیدم، به سخن گفتن پرداختند. سپس پیامبر امیرالمؤمنین(ع) را برای کاری اعزام کردند و با دست چپ خود به من اشاره کردند که به دنبال ایشان حرکت کنم؛ دنبال آن حضرت به راه افتادم و از قامت مبارک‌شان، تنها گردن ایشان را می‌دیدم که در اوج زیبایی بود و من پشت سر ایشان از کوه‌ها سرازیر می‌شدم و هرگاه که می‌خواستم بر زمین بیفتم، ایشان با حرکت و اشاره دست مبارک‌شان مانع از افتادن من بر زمین می‌شدند. از خواب که بیدار شدم، دریافتم که باید تا ابد به حق و حقیقت ایمان بیاورم و در ورای امیرالمؤمنین حرکت کنم و فهمیدم که در معرض مشکلات بسیاری قرار خواهم گرفت اما با این حال به ولایت ایشان وفادار خواهم ماند.»

در خواب دیده بود که زمین می‌خورد و خودش هم تعبیرش را می‌دانست؛ مشکلاتی در  پیش رو بود که بازداشت توسط حکومت مصر یکی از آنها بود. زندانی شدن به جرم «اعلام ولایت و وفادارای به امام علی علیه‌السلام و ترویج دوستداری و وفاداری به آن حضرت»!

 

مشکلات شروع شده بود اما مولا هم بود

از زندان هم که آزاد شد محدودیت پشت محدودیت بود که برایش درست می‌کردند. ممنوع الخروجش کردند، از امامت جماعت خلع شد، اجازه نداشت به مصاحبه و گفت‌وگو با رسانه‌های دیداری و شنیداری و نوشتاریبپردازد. البته شیخ به علت استقبال گسترده مردمی، همچنان ویژه‌برنامه‌ای در تلویزیون مصر داشت که در نخستین برنامه پس از آزادی از زندان، به افشای غافلگیرانه شکنجه‌هایش در زندان‌های رژیم مبارک پرداخت و از ماجرای زندگی خود و عواملی که موجب توسل و تمسک وی به ثقلین یعنی کتاب خدا و عترت پیامبرش شد، سخن راند و این مصادف با ایام حزن‌انگیز محرم‌الحرام بود.

مشکلات شروع شده بود اما همانطور که در خواب دیده بود، هر بار به مدد امیرالمومنین(علیه السلام) از پس آنها بر می‌آمد.

 

 

یک تنه لباس سیاه به تن کرد

وهابیت کاری کرده بود که عاشورا شده بود روز جشن و شادی مردم. لباس نو می‌پوشیدند، جشن می‌گرفتند و حتی شیرینی مخصوصی به نام «شیرینی عاشورا» می‌پختند و پخش می‌کردند. دیدن اینها برای شیخ حسن دردآور بود:

«فریاد زیادم: "مردم! چگونه می‌توانید در چنین روزی جشن بگیرید و خوشحال باشید در حالی که در چنین روزی، فرزند پیامبر(ص) و نور دیدگانش را به قتل رساندند؟" و خود شروع به برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین(ع) کردم. من به همراه دوستانم، روزهای محرم مراسمی به یاد آن امام بزرگ برگزار و ذکر مصبیت گرفتیم و تمام طول شب گریه می‌کردیم و لباس‌های سیاه می‌پوشیدیم و چون در کنار مقام و بارگاه مطهر آن حضرت یعنی "مسجد الإمام الحسین"(ع) بودیم رژیم ترسید که ملت مصر علیه آنها بشورد و این شد که آن مصائب و بلاها را بر سر من آوردند.»


 فیلم نحوه شهادت شیخ حسن شحاته در روز نیمه شعبان -  مصر


حیف بود اگر شهید نمی‌شد

حیف بود اگر این زندگی به شهادت ختم نمی‌شد. در یکی از خانه‌های روستای «ابومسلم» در منطقه «ابوالنمرس» در استان «الجیزة» مجلس جشن برپا کرده بودند برای نیمه شعبان. مردم روستا چند هفته‌ای بود که تحت شدیدترین تبلیغات ضد شیعی بودند. شاید به همین خاطر هم بود که شیخ حسن شحاته به این مجلس رفته بود. مردم که از جشن و حضور میهمانان مطلع می‌شوند به خانه حمله می‌کنند. از پرتاب کوکتل مولوتوف شروع می‌کنند و به پتک و کلنگ می‌رسند؛ دیوارها را خراب می‌کنند، شیخ و همراهانش را بیرون می‌کشند و آنقدر می‌زنندشان تا به شهادت می‌رسند. بعد از شهادت هم پیکرهای آنها را روی زمین کشیدند. تصاویر و فیلم ها گواه این مطلبند.

شیخ حسن شحاته، یکی از برادرانش و دو نفر دیگر چهار شهید این ماجرا بودند. حیف بود این زندگی به چیزی جز شهادت ختم شود.

الگو سازی برای زنان جهان با کمک جیمزباند+ تصاویر

باند گرل به عنوان یکی از مولفه های اصلی سری فیلم های باند کاراکتری است که در فیلم، داستان و یا بازی ویدئویی عاشق مأمور 007 می شود. Bond Girl یکی از نمادهای فرهنگی(cultural icons) شناخته شده و مشهور 50 سال گذشته است.
در کتاب رکوردهای گینس «داستان های جیمزباند» به عنوان سودآورترین فیلم چند قسمتی در ژانر اکشن معرفی شده است. کارگردانان و بازیگرانی مختلفی در بیش از نیم قرن جیمز باند را زنده نگه داشته اند. تا کنون 25 فیلم بلند سینمایی پیرامون جیمز باند ساخته شده است. بازیگرانی همچون شون کانری شش بار، راجر مور هفت بار، تیموتی دالتون دو بار، پیرس برازنان چهار بار و دنیل کریگ سه بار در نقش جیمز باند ظاهر شده اند.



جیمز باند یک مأمور سرویس امنیتی انگلستان (MI6) است که نخستین بار توسط یک نویسنده ی انگلیسی به نام «یان فلمینگ(Ian Fleming)» در سال 1952 میلادی (همان سالی که ملکه الیزابت به سلطنت رسید) تحت داستانی با نام "کازینو رویال" شخصیت پردازی شد. 
ادامه مطلب ...

فرق ما با شما اینست:

فرق ما با شما اینست:

ما به این بدیهی ترین اصل هر انتخاباتی واقفیم که ممکن است به یک نفر رای بدهیم و آن یک نفر رای نیاورد یعنی کاندیدای محبوب ما شکست بخورد. 

ما به این اصل واقفیم که کاندیدای محبوب گروه دیگر، حالا رئیس جمهور کشور ایران است و ایران، کشور ما هم هست. پس دعا می کنیم رئیس جمهور جدید کشورمان خرابی ها را آبادسازد و آبادانی ها را آبادتر. او را تخطئه نمی کنیم، نسبت نمی دهیم و به طرفدارانش هزار انگ و رنگ نمی بندیم. 

ما بعد از این شکست هوچیگری نمی کنیم، به خیابان نمی ریزیم، به اموال عمومی آسیب نمی رسانیم، می دانیم کاندیداهایمان هم عاقلتر از آنند که هوادارانشان را بعد از شکست به نزاع خیابانی بخوانند و بیانیه های واهی پشت بیانیه صادر کنند. ما به برادرمان، به خواهرمان، به خانواده مان، رفیقمان پشت نمی کنیم، نمی تازیم، فحش نمی دهیم و ادعای دزدیده شدن رایمان را نداریم! ضمن اینکه این بار تنها با چندصدهزار رای (کمی بیش از 50% آرا) کاندیدای مورد علاقه ی شما پیروز شد نه با چندین میلیون رای - که در مورد اول تقلب کردن بسیار ساده تر است نه؟

ما به این اصل هم واقفیم که انتخابات این دوره در همان سیستم و زیر سایه ی همان نظام و همان رهبری شکل گرفت که شما چهار سال قبل، دروغگو و متقلب خواندید در حالیکه خیلی از همان شمایان خیلی های دیگرتان را این بار به رای دادن ترغیب کردید و حتا از نظرات سفت و سختتان چند روزی مانده به انتخابات برگشتید و کاندیدای محبوبتان را هم به بقیه معرفی کردید. ما برعکس شما درباره ی این تغییرات قضاوت نمی کنیم. می گوییم انشاا... که خیر است و چه خیری بهتر از این که انتخاب همان کاندیدا به شما ثابت کرد همه ی بیانیه ها و ادعاها لزوما درست نیستند.

ما به شما و به رئیس جمهور کشورمان آقای روحانی - کاندیدای محبوب شما - تبریک می گوییم. به خودمان هم تبریک می گوییم که خداوند که لطف و ستایش او را سزاست به ما چنان سعه ی صدر و بینش و دانشی عطا کرده که بدانیم و بفهمیم هدف غایی همه ی این انتخابها آبادانی و سرافرازی ایران است و آسایش ملت ایران و این سرافرازی به دست نمی آید مگر در سایه ی اتحاد، پس به قول شاعر:

دست در دست هم نهیم به مهر

میهن خویش را کنیم آباد

پیام رهبر انقلاب در پی حماسه تاریخی و با شکوه ملت ایران؛

پیام رهبر انقلاب در پی حماسه تاریخی و با شکوه ملت ایران؛
در پی حماسه با شکوه و تاریخی ملت در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب پیام تشکر و قدردانی صادر کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای در این پیام با اشاره به حضور متراکم و خیره کننده ایرانیان مومن و غیور در صحنه حماسی انتخابات، این حضور عظیم را نشان دهنده رشد فزاینده سیاسی و پای فشردن بر مردمسالاری دینی صادقانه و باطل السحر بافته ها و گزافه های دشمنان حسود خواندند و تأکید کردند: پیروزِ حقیقی انتخابات، ملت بزرگ ایران است که به حول و قوه الهی توانست گامی استوار بردارد و گوهر نفوذناپذیر و چهره ی پر نشاط و مصمّم و دل سرشار از امید و ایمان خود را به نمایش بگذارد.

متن کامل پیام رهبر معظم انقلاب به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم
ملت عزیز ایران!
صحنه حماسی و پرشور انتخابات در روز جمعه ی 24 خرداد، آزمون خیره کننده ی دیگری بود که چهره ی مصمم و پر امید ایران اسلامی را در معرض نگاه دوستان و دشمنان نهاد. رشد فزاینده ی سیاسی و پای فشردن بر مردم سالاری دینی صادقانه، حقیقت تابناکی است که با حضور متراکم شما در پای صندوق های رأی، یک بار دیگر در عمل به اثبات رسید و باطل السحر بافته ها و گزافه های دشمنان و حسودان و طمع ورزان شد.
حماسه ی حضور شما پیوند مستحکم ایران و ایرانی را با نظام اسلامی به رخ همه ی بدخواهانی کشید که با صد ترفند سیاسی و اقتصادی و امنیتی در پی گسستن یا سست کردن این اعتماد و پیوند مقدس اند.
ایرانیِ مومن و غیور در انتخابات دیروز، ظرفیت عظیم خود را در مواجهه ی متین و خردمندانه با جنگ روانی بازیگران سلطه و استکبار، با زیبایی و چیره دستی هر چه تمام تر به تصویر کشید و کشور خود و منافع ملی خود و آینده پر تلاش و امیدوارانه خود را بیمه کرد.
پیروز حقیقی انتخابات دیروز ملت بزرگ ایران است که به حول و قوه الهی توانست گامی استوار بردارد و گوهر نفوذ ناپذیر و چهره ی پر نشاط و مصمم و دل سرشار از  امید و ایمان خود را به نمایش بگذارد.
اینجانب با خشوع و خاکساری در برابر لطف و رحمت خداوند حکیم و علیم، جبهه ی سپاس بر زمین می سایم و خود و شما را به ذکر و شکر و قدرشناسی این نعمت بزرگ فرا میخوانم و با سلام و عرض اخلاص به حضرت ولی اله الاعظم روحی فداه و تبریک به ملت عزیز و به رئیس جمهور منتخب جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسن روحانی نکاتی را به ایشان و همه آحاد ملت عرض میکنم:

1-اکنون که حماسه ی سیاسی و نقطه اوج آن در جمعه ی بیست و چهارم خرداد با پیروزی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رسیده است، هیجان و التهاب روزها و هفته های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته ی خود را به  دست آورند. هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی، نباید کسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار کند. نگذارید بدخواهان، احساسات مردم را ابزار خواسته‌های پلید خویش کنند. وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه‌ ی امنیت کشور و خنثی کننده‌ ی ترفندهای دشمنان است.

2- رئیس جمهور منتخب، رئیس‌جمهور همه‌ ی ملت است. همه باید برای دست یافتن به آرمانهای بزرگی که رئیس‌جمهور و همکاران وی در دولت، متعهد و مسئول تحقق آنند، به آنان کمک و با آنان همکاری صمیمانه کنند.

3- اکنون پس از هفته‌ها گفتن و شنودن، نوبت کار و اقدام است. رئیس‌جمهور منتخب، تا روز پذیرش رسمی مسئولیت، دارای فرصت ارزشمندی است که شایسته است بیشترین بهره از آن برده شود و کارهائی که شروع مسئولیت خطیر ریاست جمهوری، بدان نیازمند است، بی درنگ آغاز گردد.

4- تحقق حماسه‌ ی انتخابات، بدون شرکت و رقابت و تلاش دیگر نامزدهای ریاست جمهوری امکان‌پذیر نبود. لازم میدانم از همه شخصیت های محترمی که پای در این میدان نهاده و با تلاش خستگی ناپذیر خود، صحنه ی مسابقه ئی شور انگیز را آفریدند، صمیمانه تشکر کنم و آنان را باز هم به نقش آفرینی در عرصه های گوناگون انقلاب و نظام اسلامی فرا بخوانم.

5- و نیز لازم میدانم از همه ی آحاد ملت که این بار نیز حادثه ای ماندگار خلق کردند، بویژه از حضرات مراجع معظّم و علمای اعلام و نخبگان دانشگاهی و سیاسی و فرهنگی که در ترغیب به مشارکت، نقش های ارزنده ایفا کردند، و نیز از دست اندرکاران برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا بویژه وزارت کشور و شورای محترم نگهبان که زحمات طاقت فرسای این هفته های پرکار را صبورانه تحمل کردند و با امانت کامل، این بار سنگین را به سرمنزل رساندند، و نیز از مأموران پر تلاشی که امنیت این پدیده ی حساس را در کشوری با این وسعت، تا اقصی نقاط آن، تضمین کردند و همچنین از همه ی دستگاههای همکار آنان، صمیمانه تشکر کنم و اجر وافر الهی را برای آنان مسألت نمایم.

6-لازم میدانم به شکل ویژه از رسانه ی ملی و دست اندرکاران محترم آن که شور انتخابات را رهین تلاش هنرمندانه و مبتکرانه ی خود ساختند و راوی صادق و صریح گرایش ها و اندیشه ها و هدفهای نامزدان ریاست جمهوری شدند و چگونگی دست بدست شدن قدرت در نظام جمهوری اسلامی را، به شکل آشکار در برابر چشم جهانیان گذاشتند، تشکری بسزا و بلیغ کرده، اجر و توفیق آنان را از خداوند مسألت نمایم.

در پایان بار دیگر با خشوع و ابتهال، نعمت های بزرگ الهی را سپاس گفته و با تکریم یاد امام بزرگوار و شهیدان و ایثارگران عالی مقام، آینده ئی هر چه بهتر را برای این کشور و این ملت آرزو و مسألت میکنم.
و السّلام علیکم و رحمه الله

سیّدعلی خامنه ای

ترس اصلاح طلبان از شکست انتخاباتی؛ چقدر در انصراف «عارف» تأثیر گذاشت؟

پیام های مردمیِ انصراف «عارف»
تعارف با خودتان را کنار بگذارید؛قبول کنید آراء ضدّنظام خیلی کمتر از آن است که فکر می کنید. لازم است در شیوه سیاست ورزی تان کمی تجدیدنظر کنید. جدیداً حجّاریان نیز در مقاله ای به لزوم عُرفی تر شدن سکولاریسم در ایران اشاره کرده است.

بعد از «فتنه 88» این اوّلین انتخاباتی بود که اصلاح طلبان سعی کردند مردانه وارد گود رقابت شوند و شعارها، آرمان ها، برنامه ها و شخصیت های سیاسی شان را به رأی مردم بگذارند.

اصلاح طلبان در «انتخابات مجلس نهم» با تحریم بی حاصل انتخابات از پدیده وزن کشی آراء خودشان فرار کردند. امّا اینبار آنها بدون هیچ بهانه ای از جمله ردّ صلاحیت نامزدهایشان و یا تحریم صندوق های رأی پا به عرصه رقابت گذاشتند، آنها تنها گزینه ای که برای فرستادن می شناختند «عارف» بود و بس. 

«عارف» هم البتّه همانطور که در ابتدا قول داده بود واقعاً اصلاح طلبانه آمد، او در مناظرات تلویزیونی که فراگیرترین تریبون سخن گفتن با آحاد مردم بود، اصلی ترین شعارها و برنامه های اصلاحات را با استحکام تمام بیان کرد.

از اینکه همه مشلات کشور حاصل کنار گذاشته شدن اصلاح طلبان از مدیریت کلان کشور است گرفته تا اینکه فضای امنیتی؛ جامعه، فرهنگ و دانشگاه را آکنده کرده است و یادآوری کارنامه اقتصادی و دیپلماتیک دولت 8 ساله «محمّد خاتمی»؛ همه و همه نشان می داد وی بنا ندارند با پارادایمی غیر از پاردایم اصلاح طلبی پا به عرصه انتخابات بگذارد.

او حتّی اوّلین جملات اش در مناظره (سیاسی) سوم صدا و سیما را به متّهم کردن نیروهای امنیتی کشور به دستگیری حامیانش (بدلیل آنچه حمل عکس «خاتمی» می خواند)؛ اختصاص داد. 

«عارف» تا توانست تلاش کرد که ظرفیت های انتخاباتی "جنبش موهومی سبز" و رادیکال های جبهه اصلاحات را نیز به میدان بکشد و ابداً به بهانه حفظ ایده آل های عُرفی نظام از چنین آرائی چشم نپوشید. از طرف دیگر نیز مانند دور قبلی انتخابات ریاست جمهوری حدّاکثر قدرت خود را گذاشت تا با تخریب اوضاع کنونی کشور و انتقاد از دولت های نهم و دهم بر موج احتمالی "ضدّاحمدی نژادیست ها" نیز سوار شود، تا جاییکه با موهومی خواندن "جریان انحراف" سعی کرد همه نارسایی های دولت را به پای منش و تفکّر اصولگرایانه بریزد و آراء احتمالی منفی دولت را نیز زیر دست خویش جمع آورد.

پس می بینید که حقیقتاً «عارف» برای اصلاحات کم نگذاشت، علیرغم اینکه برخی از هم تیمی های وی در جبهه اصلاح طلبی و برخی نخبگان اصلاحات غالباً وی را یک اصلاح طلب واقعی نمی پنداشتند امّا بالاخره با دیدن گزینه آلترناتیو او یعنی «روحانی»؛ عُمده ظرفیت های اصلاح طلبی و تیم مشاوران خُبره این جبهه پای کار «عارف» آمد. متقابلاً نیز او سعی کرد واقعاً یک نوستالژی مثبت از دوره اصلاحات بسازد و به هیچ وجه در حوزه رقابت مولتی گفتمانی و گفتمان سازی التقاطی غرق نشد. او همانطور که گفت و عمل کرد، نشان داد که تنها و تنها با شعارها و آرمان های اصلاح طلبانه وارد گود شده است.


بنابر این می بینید که «عارف» و مشاورانش برای اصلاحات کم نگذاشتند، امّا نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که جایگاه وی در نظرسنجی ها و حتّی معتبرترین نظرسنجی کشور فراتر از حدّ خاصّی نرفت، هر چند کاندیدای اصلاحات شتاب در جذب اقبال مردمی را تجربه کرد ولی واقعاً به نظر نمی رسید بتواند جایگاه رقبای سرسختش را مال خود کند.

بر این مبنا رفته رفته در محافل پشت صحنه سیاسی این جریان، افزایش اختلافات درباره ائتلاف مشاهده شد زیرا طیف نزدیک تر به «هاشمی رفسنجانی» و تکنوکرات های این جبهه سعی کردند با ایجاد فشار به بهانه عدم رأی آوری «عارف» وی را مجبور به کناره گیری کنند. 
ادامه مطلب ...

سیدی که خونش، مسیر تاریخ را عوض کرد+عکس


نیست.اطلاعات زیادی درباره س «سید یونس رودباری» وجود ندارد. او نه تنها در ایران، تعدا کمی او را می شناسند، بلکه متاسفانه حتی در زادگاهش، رودبار هم به درستی شناخته شده
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «سید یونس حسینی رودباری» اولین شهید نهضتِ امام خمینی است که نه تنها در ایران، تعدا کمی او را می شناسند، بلکه متاسفانه حتی در زادگاهش، رودبار هم به درستی شناخته شده نیست. با مراجعه به تاریخ معاصر، نقطه آغاز نهضت ِ جهانی حضرت روح الله را باید، فروردین 1342، دانست. در روز جمعه دومین روز از فروردین 1342، به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(صلوات الله علیه) مجلس ذکری در محوطه ی مدرسه فیضیه قم برگزار گردید.این مجلس، به طور ناگهانی با حمله چند ده ها نفر که با چوب و دسته کلنگ مسلح بودند، مورد هجوم قرار گرفت و طلاب و روحانیون حاضر در جلسه، به شکلی بی رحمانه و بی سابقه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تعدادی از آنان از بالکن های مدرسه به زیر افکنده شده و تمامی حجره های مدرسه فیضیه، زیر و رو شده و اموال شخصی طلاب نابود شد. هیچ کس تعداد دقیق شهدای این روز را نمی داند اما نام «سید یونس رودباری» به عنوان طلبه ای که بر اثر هجوم چماق دارانِ رژیم پهلوی، به شهادت رسید، توسط تمامی شاهدانِ آن جنایت، در تاریخ ثبت شد و با این حادثه و خون های به ناحق ریخته در آن، عمیق ترین چالش میان رژیم پهلوی و توده های مسلمان مردم ایران خلق شد. چالشی که کمتر از صد روز بعد، با برپایی بزرگ ترین تظاهراتِ ضد سلطنت تا آن زمان در 15 خرداد 1342 ، به اوج خود رسید و فصل جدیدی را در ادوار حیات امت اسلام گشود.

اطلاعات زیادی درباره س «سید یونس رودباری» وجود ندارد. فقط این که متولد 1311 شمسی در خانواده کشاورزی به نام «میر محمدعلی حسینی»  و  هفت سال پیش از شهادتش، وارد «حوزه علمیه ی قم» شده و از شاگردان حضرت «امام خمینی» بوده است. و دیگر؛ چند قطعه عکس و مزاری که در زادگاهش، زیارتگاهی آباد است و یادی که در تاریخِ نهضتِ حضرت روح الله، جاودانه شد.
در پنجاهمین سالگرد شهادت این سیدِ جلیل القدر، یاد او را پاس داشته و یکی از دو تصویر به جا مانده از وی و خاطراتی از نحوه ی شهادت او  را منتشر می کنیم:





اولین روزنامه ی اطلاعاتِ منتشره در ششم فروردین 1342 که خبر هجوم به مدرسه فیضیه را به اختصار
و با تحریف و جعل های آشکار منتشر نمود. 
در صورت ذخیره نمودن تصویر، محتوای روزنامه قابل مطالعه است.
[مشاهدات آیت الله العظمی سید علی خامنه ای از روز شهادت «سید یونس رودباری»
ادامه مطلب ...

آقای "روحانی"؛ چرا مقامات غربی در قبال دیپلماسی شما جشن گرفته اند؟

تناقضات روحانی درباره "دیپلماسی هسته ای اصلاحات"
«استراو» : «در قطار بودم که «کمال خرّازی» زنگ زد... من به توالت رفتم و از آنجا گفتگو با وی را ادامه دادم. درخواست داشت که اجازه بدهیم حدود 10 سانتریفیوژ برای فعّالیت های تحقیقاتی در ایران کار کنند که تأکید کردم، اجازه فعّال کردن 1 دستگاه سانتریفیوژ را هم به ایران نمی دهیم.»

بینش خاصّ سیاسی اسلام باعث شده در «جمهوری اسلامی»، شاخصه های گوناگونی برای نقد عملکرد عناصر سیاسی و کارگزاران کشور بوجود بیاید. یکی از روش های متداول که برآمده از آیات قرآن و فرمایشات امام (ره) و رهبری است؛ مربوط به ارزشیابی دشمنان خارجی از عملکردهای کاگزاران نظام اسلامی است. 

ما در ایران درست وقتیکه دشمنان بخصوص در آمریکا، اسرائیل و انگلیس و ... از اعمال دولت هایمان خشمگین می شوند به این مفاهمه و شهود می رسیم که احتمالاً دولت در حال طیّ مسیر صحیحی است. بالعکس هنگامی که مقامات کشورهای متخاصم انقلاب اسلامی نسبت به یک عملکرد خاص خوشحال می شوند و برای آن به پایکوبی دست می زنند؛ به این حسّ هشدار آمیز نزدیک می شویم که احیاناً دولت و سیاسیّون راه درستی را انتخاب نکرده اند.

«مشرق» در مطلب قبلی با ادلّه ای روشن و روایی اثبات نمود "دیپلماسی هسته ای اصلاحات" از خطّ قرمزها و ایده آل های مجموعه نظام اسلامی خارج شده بود و بر این مبنا از کاندیداهای ریاست جمهوریخواست برای جلب آراء؛ عقبگردهای اصلاح طلبان در موضوع فناوری هسته ای را به پای رهبری معظّم انقلاب اسلامی ننویسند

و امّا اینجا برای آنهایی که هنوز نگاه خوش بینانه ای به "دیپلماسی هسته ای اصلاحات" دارند و آن را کارآمد فرض می کنند، یک بوتّه نقد دیگر را باز می نماییم.

یادآور می شود، مستندات تاریخی مورد بحث عموماً از کتاب تألیفی «حسن روحانی» (امنیت ملّی و دیپلماسی هسته ای) آورده شده است.

«ری تکیه» تحلیل گر ارشد آمریکایی و عضو برجسته «شورای روابط خارجی ایالات متّحده» (بالاترین مرجع تصمیم سازی در امور خارجی آمریکا) درست چند روز بعد از پایان «آلماتی 1» و بعد مواجهه با موفّقیت بینابین دیپلمات های ایرانی و غربی در «قزاقستان»؛ طیّ گزارشی مهم به تحلیل گام بعدی ایالات متّحده در «آلماتی 2» می پردازد.

وی در گزارشی برای «اندیشکده شورای روابط خارجی ایالات متّحده» خواستار بازگشت به ماهیّت گفتگوها طبق ایده اروپایی ها می شود و می نویسد: «طیّ ده سالی که آمال ایران، امنیّت و وساطت بین الملل را تحت الشّعاع قرار داده، موفّق ترین مذاکرات توسّط وزرای امور خارجه کشورهای فرانسه، آلمان، و انگلیس تحت نام E3 از 2003 تا 2005 م. صورت گرفت. در آن زمان ایران برای مذاکره و توافق رضایت بخش دوجانبه آماده بود. 

یکی از ابتکارات E3 این بود که تشخیص داد موضوع هسته ای نمی تواند از مفهوم امنیّت جدا باشد. برای پیشبرد این دیپلماسی، آنها نه تنها درباره تحریم های اقتصادی و تخلّف های هسته‌ای ایران، بلکه درباره کل موضوعات امنیّتی، گفتگوها را انجام دادند. با فرض اینکه راهکار دیپلماسی E3 موفّق ترین راهکار بود بنابر این، مذاکره کنندگان باید راهبرد آن زمان را در نظر بگیرند.» 

 آنچه منظور «تکیه» از کلّ موضوعات امنیّتی است دقیقاً همان چیزی است که مقامات دولت اصلاحات از آن به حمله قریب الوقوع آمریکا علیه ایران بعد از «افغانستان» و «عراق» یاد می کردند.

برای آنکه با مقامات اصلاح طلب درباره ترس توهّمی به مفاهمه رسید، می توان به قسمتی از خاطرات «حسن روحانی» در کتابش اشاره کرد: «مسئله اشغال عراق و سقوط «بغداد» هم اذهان همه را به خود مشغول کرده بود. کسی فکر نمی کرد رژیم «صدّام» ظرف سه هفته سقوط کند ... لذا عدّه ای مسحور قدرت نظامی به ویژه قدرت هوایی آمریکا شده بودند و تصوّر می کردند آمریکا به هر کشوری حمله کند، ظرف چند هفته می تواند حکومت آنجا را به سقوط بکشاند. وقتی آمریکا در عراق پیروز شد، فشارهای خود را نسبت به مسئله هسته ای ایران تشدید کرد ... نگرانی هایی در کشور شروع شد.» («امنیت ملّی و دیپلماسی هسته ای»- «حسن روحانی»- «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص»-ص 58).

مذاکره در حقیقت یک میز تقسیم منافع است، در مذاکره ما شاهد یک معادله روشن از "بده- بستان" های متنوّع هستیم. دیپلمات ها پشت میز مذاکره چیزی درباره تئوری های کشورداری یا اعتقادات ایدئولوژیک و مبانی کشورداری نمی گویند، آنها یک خواست روشن دارند؛ اینکه چیزی بدهند تا یک چیز بگیرند. بی تردید تیم دیپلماتیک «حسن روحانی» و تیم تروئیکای اروپایی هم همین کار را کرده اند، مسئله ای که مطرح می شود این است که اگر این "کیک منافع" درست تقسیم شد، چرا طرف غربی از آن راضی بود امّا طرف ایرانی از آن همیشه احساس سرخوردگی می کرد؟

سلسله مذاکرات «جمهوری اسلامی» و تروئیکای سه کشور اروپایی (انگلیس- فرانسه- آلمان) بعد از «سعدآباد» به «بروکسل» و سپس به «پاریس» (آبانماه 1383 ه.ش) رسید. ایران در «پاریس» دو تعهّد مشخّص را پذیرفت: اوّل اینکه: «به عنوان اقدام دیگری برای اعتماد سازی، ایران به صورت داوطلبانه کلّیه فعّالیت های مرتبط با غنی سازی و بازفرآوری را که برای دوره مذاکرات ادامه خواهد داشت، اجرا می کند و تعلیق جامع خواهد بود» (یکی از بندهای توافق نامه به پیشنهاد تیم ایرانی) و دوم اینکه ایران پذیرفت،"ضمانت های عینی" ارائه خواهد کرد که برنامه هسته ای کشور صرفاً برای برنامه صلح آمیز است.

«علی باقری» (معاون دبیر شورای عالی امنیت ملّی) اخیراً در نقد ادّاعاهای «روحانی» سخنرانی مفصّلی ترتیب داد، وی در بخشی از این سخنرانی در باب توضیح مفهوم "تضمین عینی" می گوید: «در گفتگوها گفتند: "تضمین عینی" موقعی است که اگر هم شما بخواهید منحرف شوید، نتوانید و این موقعی است که شما حتّی دانش هسته ای هم نداشته باشید. یکی از مسئولین اروپایی به ساعتی که در مذاکره بوده اشاره می کند: این ساعت رو نگاه کنید. ما که می گوییم شما باید "تضمین عینی" بدهید؛ این است که در واقع اوّلاً باید جلوی حرکت عقربه های ساعت را بگیرید (یعنی تعلیق فعّالیت ها)، که همین الآن دارید انجام می دهید. دوم باید اجزای این ساعت را از هم جدا کنید. (گویا سیگاری دستش بوده، این سیگار را می کوبد در جاسیگاری) سوم همه آنها را باید تخریب بکنید.» 

مشکل تیم هسته ای دولت اصلاحات دقیقاً از همین جا بحرانی شد، زیرا "ضمانت عینی" یک بارِ حقوقی متعیّن داشت که قدرت چانه زنی طرف ایرانی را کاملاً محدود می کرد. "تضمین عینی" یعنی طرف گفتگو متعهّد می شود اقدام یا سلسله اقداماتی عملی برای اینکه از توافق منحرف نشود؛ را اعلام کند و البتّه این تضمین قاعدتاً باید از منظر طرف دوم مذاکره پذیرفته شود. بحران دوم این بود که معلوم نبود «دوره مذاکرات برای تمهیدات بلندمدّت» چه مقدار طول می کشد، چند ماه، چند سال یا ... . خود «روحانی» در کتابش می نویسد: «با ما شرط کردند که دوره مذاکره 6 تا 7 ماه باشد.».

بعد از این، تیم وقت تصمیم گرفت مذاکرات فشرده و جداگانه ای را با اروپا و آژانس ترتیب دهد، امّا هر چه جلوتر رفت بیشتر با واقعیّت های ملموس تعهّدات «پاریس» آشنا شد. «روحانی» در سفر به اروپا با «ژاک شیراک» (رئیس جمهور وقت فرانسه)، «گردهارد شرودر» (صدراعظم آلمان)، «یوشکا فیشر» (وزیر خارجه آلمان) دیدار می کند تا درباره "ضمانت های عینی ایران" به توافق برسند (اسفندماه 1383 ه.ش). 

«شیراک» در این دیدار به مسئول تیم ارشد مذاکره کننده «جمهوری اسلامی» می گوید: «غنی سازی و بازفرآوری جز برای سلاح هسته ای فایده ندارد. باید ببینیم که به نام استقلال بدنبال راه خودتان هستید یا بر تمایل دنیا توجّه می کنید. موافقم که مذاکره کنندگان به دنبال مصالحه باشند ولی در مورد غنی سازی از خط قرمز عبور نخواهند کرد. اگر خودتان هم با وزرای خارجه سه کشور جلسه بگذارید؛ نتیجه فرق نخواهد کرد.». 

ملاقات «روحانی» و «فیشر» هم چندان تعریف نداشت، «روحانی» در کتابش در اینباره می نویسد: «فیشر: برای ما در مرحله اوّل تضمین عینی به معنای عدم شروع غنی سازی است. روحانی: در تهران در توافق «سعدآباد» در حضور شما در مصاحبه گفتم: تعلیق حدّاکثر یک سال خواهد بود. فیشر: در مذاکرات چنین نبوده، در مذاکرات گفتیم فعلاً از مدّت تعلیق حرفی نباشد.». 

وی همچنین در رابطه با دیدار «شرودر» می نویسد: «روحانی: این مسئله، در کشور ما به "غرور ملّی" تبدیل شده است. اگر راه حل مورد رضایت مردم نباشد، پایدار نخواهد بود. شرودر: با کمال احترام نسبت به مردم ایران معتقدم که مردم شما اطّلاعی از مسائل اتمی ندارند، اگر «رهبری» خردمند به مردم خود بگوید این امری است که به لحاظ سیاسی و اقتصادی به صلاح شان نیست، آن ها خواهند پذیرفت. من راه حل دیگری نمی شناسم. روحانی: همانطور که سایر اعضای «N.P.T» حقّ تولید سوخت دارند، ما هم حق داریم و اجاز ه تحقیر ایران را نمی دهیم. شرودر: مسئله ما معاهدات بین المللی نیست، «N.P.T» اصلاً مهم نیست. مهم این است که از طریق اعتماد اروپا به ایران، جهان به ایران اعتماد پیدا کند. بدون اعتماد اروپا و جهان، امکان حل مسئله وجود ندارد. روحانی: شما می خواهید سوخت تولید نکنیم یا سلاح هسته ای؟ شرودر: ما هردو به لحاظ سیاسی آدم بالغی هستیم! صریح صحبت کنیم؛ «N.P.T» کافی نیست. برای ادامه کار، تنها یک راه را می بینیم؛ واقعاً مطمئن نیستم غیر از انصراف راه حل دیگری وجود داشته باشد.» («امنیت ملّی و دیپلماسی هسته ای»- «حسن روحانی»- «مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص»- فصل 8).

شکست سفر «روحانی» به اروپا برخی مسئولین و کارشناسان در ایران را وارد شوک کرد، هر چند که جراید حامی دولت خبرهای خوش تر و مواضع مقاومتی از «دبیر شورای عالی امنیت ملّی» مخابره می کردند. 

«روحانی» طیّ کنفرانس مطبوعاتی در 15/12/1383 درست چند روز پس از اتمام سفر اروپاییش می گوید: «اکنون توپ در زمین اروپاست!». امّا به نظر می رسید واقعیّت چیزی دیگری باشد، زیرا توپ در دورازه ایران بود و کسی را می خواست که توپ را از زمین ایران خارج کند. (البتّه چندی بعد آن نفر مستقیماً وارد میدان شد زیرا با دستور مستقیم رهبر معظّم انقلاب اسلامی مذاکرات با تروئیکای اروپا لغو شد.) ماجرا این بود که تیم ارشد دیپلماسی هسته ای دیگر قادر نبود به تنهایی توپ را از دروازه خودی در بیاورد، «روحانی» در واپسین تلاش ها در 4 فروردین ماه 1384 ه.ش نامه ای به وزرای خارجه سه کشور اروپایی ارسال کرد.

نامه طرف ایرانی در واقع راهی بود تا به مقامات تروئیکا نشان دهد تفسیر ایران از تعهّدات «پاریس» با تفسیر اروپایی ها متفاوت است. «روحانی» سعی کرد در این نامه 6 بند را در قالب تعریف طرف ایرانی از مفهوم"تضمین عینی" مطرح کند. لیکن پاسخ تروئیکا باز هم صریح و روشن است: «دیدگاه ما این است که متن صریح توافق «پاریس» بدون تفسیر یا شرایط دیگر، تنها مرجع برای طرف های توافق است.».


اصلاح طلبان می دانستند شکست در روند دیپلماسی هسته ای تا سالیان سال به عنوان یک نقطه منفی در کارنامه اصلاح طلبان ثبت خواهد شد، 
بنابر این سعی کردند در ظاهر هم که شده برای پاسخ به مطالبات مردمی و نظام، ژست های شجاعانه و مقتدارانه را در دستور کار قرار دهند.

در نتیجه مورّخ 3/1/1384 اطراف مذاکره بار دیگر گرد میز «پاریس» می نشینند. در این مذاکرات مسئول تیم دیپلماتیک ایران، «محمّدجواد ظریف» (سفیر وقت جمهوری اسلامی در «سازمان ملل متّحد»)؛ طرحی را از طرف مقامات هسته ای ایران تسلیم طرف اروپایی می کند. با مشخّص شدن عدم پذیرش این طرح توسّط تروئیکا در «کمیته راهبری هسته ای ایران- اروپا» طیّ اوایل اردیبهشت ماه همان سال؛ نگرانی ها در کشور چندین برابر می شود و مقامات اصلاح طلب این نشست را یک "شکست" عنوان می کنند. 

همزمان «محمّد البرادعی» تمام امیدهای دیپلمات های اصلاح طلب در «تهران» را نقش بر آب می کند (2/1/1384)، زیرا اعلان می کند که ‌آمریکا پیشنهاد «آژانس» در خصوص دادن "ضمانت های امنیتی" به ایران، در ازای توقّف برنامه های اتمی را منتفی دانسته است («پایگاه خبری آفتاب»- «مهمترین تحوّلات هسته ای ایران در سال 1384»). این همان امیدی بود که برخی خیال می کردند با باز شدن پای آمریکا به مذاکرات تروئیکا، تردیدهای اروپایی ها برای توافق با ایران حل می شود! 

سپس «البرادعی» سراسیمه به تهران می آید (17/1/1392) و متعاقباً بحث ها در رابطه با اینکه ایران به تروئیکا برای نهایی شدن نتیجه مذاکرات مهلت مشخّص داده؛ سر زبان ها می افتد. در آخرین روز فروردین ماه «مجلس هفتم شورای اسلامی» سه مقام امنیتی دولت شامل: وزیر اطّلاعات، وزیر کشور و «دبیر شورای عالی امنیت ملّی» را برای ادای توضیحات به صحن غیرعلنی فرا می خواند.

 «روحانی» در حاشیه جلسه غیرعلنی به خبرنگاران پارلمانی می گوید: «هر زمان که احساس کنیم مذاکرات فایده ندارد و اروپا به دنبال اتلاف وقت است و ما برای به نتیجه رسیدن مشکل داریم در همان زمان مذاکرات را قطع خواهیم کرد و این کار قطعاً سقف زمانی مشخصی ندارد» («پایگاه خبری آفتاب»- 31/1/1384).

 ماجرا از این قرار بود که اصلاح طلبان هرگز دوست نداشتند نتیجه مدیریت شان بر «پرونده دیپلماتیک هسته ای ایران» به عنوان یک 
"غرور ملّی" به شکست بینجامد. آنها می دانستند شکست در روند دیپلماسی هسته ای تا سالیان سال به عنوان یک نقطه منفی در کارنامه اصلاح طلبان ثبت خواهد شد، بنابر این سعی کردند در ظاهر هم که شده برای پاسخ به مطالبات مردمی و نظام، ژست های شجاعانه و مقتدارانه را در دستور کار قرار دهند.

دست آخر نتیجه کارساز بودن هشدارهای دیپلمات های اصلاحات به تروئیکا به دور جدید مذاکرات در «ژنو» موکول می شود. لذا 4 خردادماه «حسن روحانی» در قامت مسئول پرونده هسته ای کشور همراه هیئتی وارد «ژنو» می شود. در این نشست طرف ایرانی از سه کشور اروپایی می خواهد، طرح پیشنهادی حلّ مسئله که قرار بوده در «پاریس» مطرح کنند و تا آن زمان طول کشیده؛ را ارائه دهند.

«روحانی» مذاکره کننده ارشد وقت، قسمتی از لین دیالوگ را آورده است: «جک استراو (وزیر خارجه انگلیس): ما می توانیم فهرستی طولانی از اقداماتی که باید انجام شود را ارائه دهیم. روحانی: آیا در طرحی که می خواهید بدهید، غنی سازی برای ایران هست یا نه؟ استراو: موضع الآن ما این است که؛ نه! فیشر (وزیر خارجه آلمان): سخت است به ایران تکنولوژی هسته ای بدهیم. 

استراو: در زمینه غنی سازی داخل ایران و نه برای ایران. هیچ تعهّدی از قبل نمی توانیم بدهیم اگر شما می خواهید، غنی سازی داخل ایران داشته باشید. فیشر: اگر فکر می کردید ما می گوییم شما می توانید غنی سازی داشته باشید؛ اشتباه می کنید!». نهایتاً ماحصل «ژنو» این می شود که سه کشور اروپایی در طرح پیشنهادش تعجیل کنند و برای آن سقف زمانی تا تیر- مرداد آتی تعیین می گردد («پایگاه خبری آفتاب»- «مهمترین تحوّلات هسته ای ایران در سال 1384»).

لیکن علیرغم تفاهم صورت گرفته در «ژنو» فیمابین «روحانی» و وزرای خارجه تروئیکا؛ نظر «جمهوری اسلامی» کاملاً تغییر می کند، زیرا منابع خبری در ایران به نقل از افراد مطّلع ناشناس اعلام کردند که: ایران به کشورهای اروپایی تا ساعت 12:30 - بوقت گرینویچ- امروز (یکشنبه، 31 ژوئیه: 9 خرداد) فرصت داده که پیشنهاد خود برای حلّ نگرانی های برنامه هسته‌ای ایران را ارائه کند. فردای همان روز نیز «سخنگوی وزارت خارجه ایران» هشدار داد که اگر کشورهای اروپایی تا روز دوشنبه (اوّل اوت) پیشنهاد شان را اعلام نکنند، تعلیق فعّالیت های غنی سازی در «تأسیسات اتمی اصفهان» از بامداد همان روز از سر گرفته خواهد شد. 

شاید این عمل به هشدار رهبری معظّم انقلاب اسلامی بوده است که در دیدار با دانشجویان گفته بودند: «بنده گفتم که این روند عقب نشینی باید متوقّف و تبدیل شود به روند پیشروی و اوّلین قدمش هم باید در آن دولتی انجام بگیرد که این عقب نشینی در آن دولت انجام گرفت و همین کار هم شد.» (دیدار با دانشجویان یزد- 13/10/1386).

«حسن روحانی» با مشاهده استنکاف تروئیکا دوباره دست به کار می شود و در نامه ای برای وزرای خارجه سه کشور اروپایی می نویسد: «پس از این دوره طولانی مذاکرات و تمامی اقداماتی که برای اطمینان سازی انجام دادیم و انعطاف هایی که نشان دادیم، هیچ توجیهی وجود ندارد که از ارائه پیشنهادی که بتواند برای طرفین قابل قبول باشد؛ خود داری نمایید و در عوض چیزی را ارائه دهید که ما انتخاب دیگری جز رد کردن آن نداشته باشیم.» (تیرماه 1384 ه.ش). 

در مقابل موضع تروئیکا بدون هیچ تغییری برای «روحانی» کاملاً صریح و دردناک است: «مذاکره تنها می تواند براساس متن و مذاکرات پاریس باش؛. نصّی که آن جا هست را انجام می دهیم.».

نهایتاً در 14 مردادماه سه کشور اروپایی طرح خود را به طرف ایرانی ارسال می کنند، طرحی که در ازای امتیازاتی کوچک؛ همچنان خواستار تعلیق کامل و جامع فناوری هسته ای در ایران شد. بر اساس این طرح تروئیکا خواستار تعطیلی فعّالیت های هسته ای ایران، تعهّد به عدم خروج از «N.P.T» و تأمین سوخت هسته ای ایران از روسیه شده بود.


«محمّد البرادعی» (رئیس وقت «آژانس بین المللی انرژی اتمی») در کتاب خاطراتش از سه دوره ریاستش بر «آژانس اتمی» با عنوان: «عصر فریب: دیپلماسی هسته ای در عصر خیانت»، بخشی از این سرشکستگی سیاسی را اینچنین روایت می کند: «نه تنها پیشنهاد سه کشور اروپایی ناچیز بود، بلکه لحن توهین آمیزی داشت، تا جاییکه حتّی لحن متکبّرانه ای داشت. طرح تا جایی پیش رفت که قول داد، اروپایی ها دانشمندان ایرانی که در صورت تعلیق غنی سازی بیکار می شوند؛ را تحت پوشش قرار دهد.».

جالب اینکه خود «حسن روحانی» در نامه ای که به «البرادعی» در ارتباط با ردّ طرح تروئیکا ارسال می کند؛ چنین معترف می شود: «علیرغم همه تلاش های صادقانه و حدّاکثر انعطاف، پیشنهاد سه کشور اروپایی حقوق ایران برای توسعه صلح آمیز انرژی هسته ای را مورد توجّه قرار نمی دهد ... پیشنهاد در زمینه تقاضاها از ایران بسیار، معیّن و مشخّص؛ اما در مورد پیشنهادها به ایران، مضحک، کوتاه و نارساست. فقدان هرگونه تلاش برای ایجاد ظاهر متوازن، این پیشنهاد را به دستور استعماری "کاپیتولاسیون" شبیه می سازد. پیشنهاد یاد شده توهینی به تمام ملّت ایران است.» (مردادماه 1384 ه.ش).

در حقیقت «روحانی» در حال برچیدن میوه های تلخ و گزنده مدیریتش بر پرونده هسته ای کشور است.

بعد از این بازخوانی می توان فهمید ذوق اروپایی ها و آمریکایی ها از مذاکرات «سعدآباد» و ورند کلّی مدیریت اصلاح طلبان بر پرونده هسته ای، به چه دلیل است. آنها از این خوشحال بودند که ایران بدون گرفتن امتیاز یا سهم خاصّی بخش اعظم "کیک منافع" را در مذاکرات به طرف های اروپایی واگذار کرده بود.

«مارک لئونارد» (تحلیلگر انگلیسی)، در این زمینه می نویسد: «اروپاییان در مذاکرات خود به گونه نامعمولی، سختگیر و خواستار تعلیق غنی سازی یا ارجاع پرونده به «شورای امنیت» بودند. هدف دیپلماسی اروپا، کُند کردن برنامه هسته ای تهران به اندازه ای است که این کشور به مرحله بدون بازگشت فناوری هسته ای نرسد و تغییرات سیاسی منجر به روی کارآمدن دولتی شود که خواهان مذاکره با غرب باشد. دیپلماسی اروپایی تاکنون بسیار موفق بوده و توانسته ... ائتلاف دیپلماتیک جهانی علیه برنامه غنی سازی تهران ترتیب دهد.» («برنامه اتمی ایران و دیپلماسی اروپایی از نگاه یک مؤسّسه انگلیسی»- «خبرگزاری ایرنا»).

«آدام ارلی» (معاون وقت سخنگوی وزارت خارجه آمریکا) درباره مذاکرات «سعدآباد» بر خلاف اظهارات «روحانی» که روند دیپلماسی هسته ای خود را طرحی هوشمند برای جدا کردن اروپا از آمریکا می داند، می گوید: «وادار کردن ایران به انجام چنین کاری نتیجه یک تلاش چند جانبه بود که ما خواهان آن بودیم و به طور کامل در آن شرکت داشتیم.» («خبرگزاری ایرنا»- 30/7/1382). 

وی همچنین اظهار می دارد: «وزیران خارجه سه کشور اروپایی در مذاکرات خود در تهران هیچ امتیازی به ایران نداده اند.» («خبرگزاری ایرنا»- 2/8/1382).

«یوشکا فیشر» می گوید: «آلمان، فرانسه و انگلیس ضمن تلاش جهت گشودن راه بازگشت ایران به جامعه جهانی هیچ امتیازی به تهران نداده اند.» («خبرگزاری ایرنا»- 30/7/1382). همچنین روزنامه «فرانکفورتر آلگماینه» حول صدور «بیانیه سعدآباد» چنین گزارش می دهد: «ایران در مناقشه بر سر برنامه اتمی خود کوتاه آمد» («نهضت ملّی هسته ای در ایران»- «مجتبی زارعی»، «سیّدحسین حجازی»).

«جک استراو» در کتاب خاطراتش درباره دیالوگ مذاکرات «سعدآباد» می نویسد: «درباره بسیاری از مفاد پیش نویس‌ بیانیه توافق شده بود؛ فقط دشوارترین مسئله [تعلیق غنی سازی] کنار گذاشته شده بود. ایرانی ها امیدوار بودند که این ژیمناستیکِ کتبی که برای آن شهره عالمند، بتواند ترکی در دیوار سفتِ ما سه نفر ایجاد کند ...

این برنامه (دیدار وزرای خارجه تروئیکا با «محمّد خاتمی») با خوش بینی در جدول زمانی ساعت 10:30 صبح گنجانده شده بود. امّا 10:30 آمد و هنوز توافقی صورت نگرفته بود ... ناگهان دکتر «روحانی» اعلام کرد که وقتش است که همه برویم و رئیس جهمور را ببینیم. ما سه نفر به یکدیگر نگاه کردیم ... گفتم امّا چیزی وجود ندارد که به خاطرش دیدار کنیم.

«دومینیک» گفت برنامه های کاری ما در هواپیما و فرودگاه آماده است و «یوشکا» گفت ما خیلی خوشحال می شویم که به کارمان برسیم ... و همه از صندلی‌ها بلند شدیم. بهت و حیرت بر چهره ایرانی ها نشسته بود. ایرانی ها دور هم جمع شدند و شروع به تلفن زدن کردند (به تصوّر ما با مقامات ایرانی تماس می گرفتند). کمی پلیکیدیم، برای تنفّس به باغ زیبا [سعدآباد] رفتیم. در نهایت، به داخل دعوت شدیم. طفره رفتن های شفاهی جای خودش را به مذاکره جدّی و سخت داد؛ نتیجه، «بیانیه تهران» بود!» 

جالب اینکه «یوشکا فیشر» نیز در کتاب خاطراتش وقتی به مسئله «سعدآباد» می رسد، خاطره ای از آن روز یادآور می شود که شباهت بالایی به خاطره «استراو» دارد.


«استراو» : «در قطار بودم که «کمال خرّازی» زنگ زد... 
من به توالت رفتم و از آنجا گفتگو با وی را ادامه دادم. 
درخواست داشت که اجازه بدهیم حدود 10 سانتریفیوژ برای فعّالیت های تحقیقاتی در ایران کار کنند
 که 
تأکید کردم، اجازه فعّال کردن 1 دستگاه سانتریفیوژ را هم به ایران نمی دهیم.»

«استراو» در جای دیگری از خاطراتش می گوید: «در قطار بودم که «کمال خرّازی» (وزیر خارجه وقت ایران) زنگ زد و گفت می‌خواهد درباره موضوع هسته ای کشورش صحبت کند. به او گفتم گوشی را نگه دارد. من به توالت رفتم و از آنجا گفتگو با وی را ادامه دادم. درخواست داشت که اجازه بدهیم حدود 10 سانتریفیوژ برای فعّالیت های تحقیقاتی در ایران کار کنند که تأکید کردم، اجازه فعّال کردن 1 دستگاه سانتریفیوژ را هم به ایران نمی دهیم.» 

اکنون تصمیم با سنجه انصاف است؛ اینکه روند مدیریت غیرحرفه ای و همراه با ترس و لرز دولت «خاتمی» و مسئول ارشد پرونده یعنی «حسن روحانی» در چارچوب حفظ "منافع ملّی"، کارآمد بوده یا خیر؟ با این حال سخت است که باور کنیم این روند یک سیر سالم، حرفه ای و شجاعانه بوده باشد.

پروژه صهیونیستی بانوی اول در ایران اسلامی + عکس

   پروژه صهیونیستی بانوی اول در ایران اسلامی + عکس

این مرکز طی گزارشی تحلیلی به بررسی و ابعاد سنجی موقعیت بانوان هشت کاندیدای مطرح در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران و پتانسیل ویژه بالاخص یکی از ایشان در ظهور رسمی جایگاه بانوی اولی در ایران اسلامی پرداخت.
مرکز مطالعاتی میر آمیت وابسته به رژیم صهیونیستی מרכז המידע למודיעין ולטרור ע"ש אלוף מאיר עמית طی گزارشی تحلیلی به بررسی و ابعاد سنجی موقعیت بانوان هشت کاندیدای مطرح در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران و پتانسیل ویژه بالاخص یکی از ایشان در ظهور رسمی جایگاه بانوی اولی در ایران اسلامی پرداخت. 

 
بر اساس این گزارش برندسازی از بانوی اول در ایران با زهرا رهنورد (זהרא רהנורד) همسر میرحسین موسوی آغاز شده و پس از آن محو و مجددا طی فرایندهای انتخابات 2009 میلادی با درگیری وی در انتخابات جوشش می یابد. 

ادامه مطلب ...

برگزاری «جشن هنر» مشایی با پول بیت‌المال/ میتینگ انتخاباتی سخیف و

برگزاری «جشن هنر» مشایی با پول بیت‌المال/ میتینگ انتخاباتی سخیف و توهین‌آمیز جریان نفوذی در دولت

رجانیوز: باور کردن مراسمی که دیشب با حضور مسئولان دولتی برگزار شد و حرف‌ها و اقداماتی که در آن گفته شد و رد و بدل شد، بسیار سخت است. نمی‌توان باور کرد دولتی که بر اساس گفتمان عدالت بر روی کار آمد و قرار بود آرمان‌های انقلاب اسلامی را که در دوران کارگزاران و اصلاحات غبار گرفته بودند، زنده کند، اکنون برای کسب رای در انتخابات آتی ریاست جمهوری، دست به نازل‌ترین و مضحک‌ترین اقدامات بزند و مراسمی را برگزار کند از ابتدا تا انتهای آن تنها دهن کجی به اکثر مردم ایران و باورهای اعتقادی آنان باشد. 

به گزارش رجانیوز، شب گذشته در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی مراسمی برگزار شد که فارغ از همه حواشی آن، نام «جشن هنر به سبک مهندس مشایی» را می‌توان بر روی آن گذاشت؛ جشنی که به نام تقدیر از هنرمندان برگزار شد و قرار بود محفلی برای یادبود هنرمندان و اهالی فرهنگ و هنر باشد اما رسما به میتینگ انتخاباتی اسفندیار رحیم مشایی تبدیل شد و سخنانی در آن مطرح شد که نه تنها ربطی به انقلاب اسلامی و گفتمان عدالت نداشت، بلکه صراحتا در تقابل با دین مبین اسلام و عقاید دینی ملت ایران بود. 
 
 
 
مشایی در این مراسم که پول بیت‌المال برگزار شده بود، بدون اینگه جایگاه خود را به لحاظ حقوقی برای حضور در این مراسم مشخص کند و اعلام کند که بر اساس کدام وظیفه سازمانی و حقوقی، سالن اصلی سران کشورهای اسلامی را در اختیار برگزاری یک جشن شخصی گذاشته و خود نیز به سخنرانی پرداخته، یک جشن هنر تمام عیار برای خودش ترتیب داده بود. می‌تینگ انتخاباتی دست راست رئیس‌جمهور نهایتا هم با سخنرانی پر از «بهار» مشایی به پایان رسید تا فرمانده جریان نفوذی در دولت غرق در توهم صدای دست زدن‌های جماعتی که در سالن بودند، شود و از هم اکنون خواب قبای ریاست جمهوری یا زمینه‌سازی برای باج‌گیری از نظام را ببیند. 
 
یکی از تاریک‌ترین نقاط این مراسم، سخنان مشایی در تایید اظهارات سخیف یکی از بازیگران بود که گفت «من اول ایرانی هستم، بعد مسلمان. ناراحتم چرا فیلم کوروش ساخته نشده است.» مشایی پس از این سخنان توهین آمیز و سیاه، پشت تریبون رفت و گفت: «اساتید گرانقدری همچون آقای... که پیش از من در اینجا صحبت کردند، سخنان مهمی بیان کردند که به نظر من تمام آن‌ها درس است.» 
 
مشایی البته مجددا نظریه‌های سخیف و بی‌پایه خود درباره تاریخ ایران و انسان و اسلام را تکرار کرده و به تفسیر و تبیین هویت فصول سال هم پرداخته است. فلسفه‌بافی درباره ماهیت بهار و تابستان و پاییز و زمستان بخش دیگری از سخنرانی انتخاباتی رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد بود که مشخص نیست اساسا چه ارتباطی میان اینگونه اظهار فضل‌ها و مسئولیت حقوقی او وجود دارد: «پاییز و زمستان از خود اصالتی ندارند و تنها بهار و تابستان هستند که باقی‌اند و ما باید همیشه در فکر بهار باشیم. بهار جاودانه است؛ خزان و پاییز ماندگار نیست.» 
 
مشایی پا را فرا‌تر هم گذاشته و مدعی «خلقت انسان توسط انسان» در سال‌های آینده شده است: «انسان در صد سال آینده کارهایی را انجام خواهد که حتی به ذهن ما هم نمی‌رسد و یکی از این دست آورد‌ها ساختن انسان‌هایی همانند ما به دست بشر خواهد بود که دقیقا مانند انسان‌های طبیعی هستند و حس دارند و از درون همین انسان ما شاهد ظهور مهندسان و شاعران و هنرمندانی دیگر خواهیم بود. از خود پرسیدم چرا خدا به انسان و خلق او افتخار می‌کند و پس از اندیشه بسیار به این نتیجه رسیدم که خداوند به خلق موجودی فکر کرد و انجام داد که مثل هیچ کس نبود و مثل خودش بود در واقع خدا با خلقت انسان خدا آفرید. این حرف من نیست که باز بگویند که مشایی از این حرف‌ها زده است؛ این حرف مکاتب دینی ما است.» 
 
او سخنان شبه کفرآمیز خود را با جمله «بهار است، بهار است و بهار» به پایان رساند تا مشخص شود سناریوی تیم حاشیه‌ای دولت برای دامن زدن به منازعات و وارد کردن هزینه به نظام، یک برنامه کاملا هدایت شده و تنظیم شده است و «زنده‌باد بهار»‌های سه‌گانه رئیس‌جمهور در سخنرانی راهپیمایی ۲۲ بهمن هم در راستای پیاده‌سازی همین پروژه بوده است. 
 
جالب است که حامیان گفتمان انقلاب اسلامی بار‌ها و بار‌ها از زبان شخص رئیس‌جمهور شنیده‌اند که برگزاری اینچنین مراسم‌هایی با اهداف انتخاباتی و به منظور جمع کردن آرای یک قشر خاص، با شام دادن و جمع کردن آنان در یک سالن و جایزه دادن و دست و سوت و کف زدن، نه تنها ذلیل‌ترین و مذموم‌ترین روش برای یک تبلیغ انتخاباتی است، بلکه اساسا تاثیری هم ندارد و یگانه خروجی آن، حیف و میل کردن بیت‌المال برای جماعتی است که به هیچ عنوان دغدغه پیاده شدن دغدغه‌های ملت ایران را در حوزه فعالیت خود ندارند. 
 
 
 
باید از آقای احمدی‌نزاد پرسید که جمع کردن تعدادی بازیگر و خواننده در یک سالن – آن هم با وضعیت‌های ظاهری زننده و اظهارات توهین آمیز درباره عمیق‌ترین اعتقادات و باورهای ملت ایران – و هزینه از بیت‌المال برای اینکه چند ثانیه‌ای به افتخار سخنرانی اسفندیار مشایی کف و سوت بزنند، در کجای گفتمان عدالت محور سوم تیر می‌گنجد؟ مگر خود او نبود که این کار‌ها را بیهوده و سخیف می‌دانست و صداق در برابر مردم و همراهی با آنان را مسیر اصلی در کسب نظر و رای آنان می‌دانست؟ چه اتفاقی افتاده که محمود احمدی‌نژاد که زمانی به دنبال رسیدگی به وضعیت سرویس بهداشتی در فلان روستای دورافتاده در دور‌ترین مناطق محروم ایران بود، اکنون به جایی رسیده که برای بقا در قدرت، دست به دامان فلان دخترک بازیگر شده است؟ 
 
جشن مفتضح دیشب که با اندکی اغراق، یادآور جشن هنر در زمان پهلوی دوم بود، ادعای برخی از فعالان فرهنگی درباره مشکوک بودن نحوه انتخاب جوایز در جشنواره فیلم فجر امسال را هم تایید کرد و مشخص شد امثال «پگاه آهنگرانی» سیمرغ گرفتند تا بلکه به برنامه انتخاباتی تیم مشایی و احمدی‌نژاد روی خوش نشان بدهند و از پول بیت‌المال به آنان جایزه‌های ده‌ها میلیونی داده شد تا روی سِن بروند و «سبز باشید» تحویل آقای وزیر ارشاد و معاون سینمایی ایشان بدهند. جالب است که نمک خوردن و نمکدان شکستن این جماعت بار‌ها اثبات شده اما آقای رئیس‌جمهور هنوز نفهمیده است این گور که بالای سر آن گریه می‌کند، خالی است.

خلبانی که 4200 بار شهید شد + عکس

15 اسفند؛ سالگرد آسمانی شدن شهید ابراهیم فخرایی/
سرهنگ خلبان محمدعلی سرباز این موضوع را خوب می‌داند همین است که تاکید دارد «یکی باید برود در میدان نبرد و خمپاره بریزد روی سرش تا اگر یکی گفت «6روز جبهه بودم» در جواب نگوید «همه‌اش شییییش روز!» از میان حرف‌های امثال اوست که می‌شود فهمید این شش روز شصت سال بوده؛ «پروازهای جنگی ما هر کدام ده دقیقه بود.
سرهنگ خلبان شهید ابراهیم فخرایی، افسری رشید از خطه ی خراسان بود که متاسفانه آن گونه که شاید مورد تجلیل و تکریم قرار نگرفته است. برادر ویٰ جواد فخرایی نیز در لباس پاسداری از انقلاب اسلامی شربت شهادت پوشید. شهید ابراهیم فخرایی 15به تاریخ 15 اسفند 1365 در عملیات کربلای 5 بال در بال ملائک گشود.  خاطره رشادت ایشان برای رهاندن یگان‌هایی از  محاصره دشمن زبانزد سردارانی پیشکسوت دفاع مقدس است. وی در سال های نخستین جنگ، افتخار همرکابی با شهید علی اکبر شیرودی را داشت.
تا همین 30 سال پیش می‌توانستی اطراف میدان سعدآباد مشهد پیدایش کنی اما حالا برای دیدنش باید بروی قطعه 26بهشت‌زهرای تهران. مسعود، پسر حالا28ساله‌اش می‌گوید «اینکه بابا اینجاست از کوچکی دنیاست! روبهروی شهید صیاد شیرازی، کنار شهید آوینی و شهدای نیروی هوایی؛ دوستان قدیمی دوباره دور هم جمع شده‌اند.»

حجت‌ا... بود به وقت اردیبهشت 1335 اما توی شناسنامه شد ابراهیم چهارمین پسر خانواده حاج‌یوسف فخرایی.

کودکی‌اش به شیطنت‌های بچگی گذشت و نوجوانی‌اش به کشتی. جوان که شد هوای پریدن کرد؛ آمد چهارزانو نشست روبروی چای خوردن عصرانه حاج‌یوسف. بریده روزنامه کیهان را گذاشت پیش پدر و گفت: با اجازه شما می‌خوام به نظام بروم! 

نگذاشت پدر حرف سربازی را پیش بکشد؛ 

«نه! می‌خوام به هوانیروز برم... می‌خوام خلبان بشم!».
* می‌خوای سوار هواپیما بشی!؟
*هواپیما نه! ... هلی‌کوپتر! ... هلی‌کوپتر جنگی!


با دست در هوا ویراژ داد. پدر لبخندی زد که «پس توی آسمان هم می‌خوای کشتی بگیری!؟» سر پرشوری دارد و زندگی هم دست می‌گذارد روی او تا اگر سال‌ها بعد ابراهیم فخرایی را از خلبانان کشورمان سراغ گرفتید، شما را به آدمی نترس برسانند، ببردندتان به‌جانب کسی که بیش از هزارساعت پرواز جنگی دارد با یک مدال بزرگ روی سینه‌اش؛ مدال شهادت.

ادامه مطلب ...