سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

رضا گلپور: سورپریز پارتی! های زهره کاظمی (زهرا رهنورد)...

رضا گلپور: سورپریز پارتی! های زهره کاظمی (زهرا رهنورد)...
سکوت مرگبار زهره کاظمی و همسرش میرحسین موسوی پیرامون انتشار خاطرات پروفسور محمد مُکری (مصور)
 
"عماریون"-  سکوت مرگبار زهره کاظمی و همسرش میرحسین موسوی
                  پیرامون انتشار خاطرات پروفسور محمد مُکری (مصور)
 
 
پیش در آمد: ساواک از قبل انقلاب موسوی و رهنورد و عده ای دیگر را در آب نمک خوابانده بود...زهره کاظمی از نور چشمی های لیلی امیر ارجمندی در دربار ستمشاه بود...ساواک و محافل تفتین و تسلیم(لژهای فراماسونری) به دستور استادان اعظم این زن و شوهر را برای انقلاب سفید شاه آماده کرده بودند...مرضیه مرتاضی لنگرودی همسر حبیب اله پیمان و زهرا حاتمی همسر تقی امانپور؛ می توانند در رمزگشایی از خاطرات سورپریز پارتی های زهره کاظمی راه گشا باشند.


مقدّمه ی یک :
از مجموع مستندات مطروحه جریان مرموز موسوم به فراماسون ها مرور این نکات را لازم میدانم:




*برآورد میشود این جماعت پیچیده در حال حاضر حدود سه میلیون نفر عضو در جهان دارند.
* این افراد فعّالیّت های منظّمی را به شکل هدایت شده از سوی استادان اعظم (که دارای درجه ی 33 بوده) با محوریّت تشکیلاتی حدود پانزده هزار مرکز(لجنه یا لُژ) آشکار و پنهان با هدف کنترل وحاکمیت واحد الحادی و شیطانی خود بر جهان انجام میدهند.
ادامه مطلب ...

اینجا دوباره کربلاست، قلب تهران!

اینجا دوباره کربلاست، قلب تهران!
عاشورا همان روزی بود که تمام ادعاهای مسلمانی گروهک سبز بر ملا شد. سوت و کف آشوبگران با گریه عزاداران هم زمان شده بود. مردم آتش گرفتن قرآنی را دیدند که طی چند ماه گذشته بر سر نیزه منافقان رفته بود، برای فریب خواص بی بصیرت و عوام ساده لوح!


محمد حسین‌زاده در وبلاگ «قمارباز» روایتی از محمد ذوقی یکی از شاهدان عینی واقعه‌ی عاشورای 88 را چنین نقل می‌کند:

در مسجد دانشگاه تهران طبق رسم سالیان گذشته، مراسم عزا بر پا بود. مثل باقی هیئات، عده ای از صبح زود آمده بودیم نوکری کنیم، نوکری شاه مظلومان. آمده بودیم غذای ظهر عاشورای سینه زنان حسین را مهیا کنیم. ولی...، چه باید گفت؟ بگویم ای کاش نیامده بودیم؟! بگویم کاش مرده بودیم و آن روز را نمی‌دیدیم؟!

حدود ساعت 10 صبح بود که صدای شعار از خیابان 16 آذر به گوش می رسید. وقتی به خیابان آمدیم با جمعیتی حدود 20 نفر مواجهه شدیم که ترکیب و شکلشان در نگاه اول عجیب می آمد. عده ای زن و مرد که صورت هایشان را پوشانده بودند و حریمی را برای اختلاط خود قائل نبودند، علیه اسلام و انقلاب شعار می‌دادند. شعارها نسبت به شعارهای روزهای بعد از انتخابات بسیار ساختارشکنانه‌تر شده بود. حضور جمع چند نفره‌ی ما در خیابان باعث شوکه شدن آنها شد. گویا توقع داشتند و منتظر بودند همه در هیئات باشیم و آنها آزادانه سنگ‌ها را رها کنند.
ادامه مطلب ...