سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

سربازی چون میثم تمار

ولایت سربازی چون میثم تمار می خواهد نه مختار که ...

عکس / بی چاره آن یک نفر

گروهی از جوانان دهه ی 60، به قصد زیارت بارگاه حضرت «ثامن الائمه» (صلوات الله علیه) در «میدان راه آهن» تهران حاضر شده و عکسی به یادگار برداشته اند.بی انصافی است اگر دلمان به حال آن یک نفر که از جمع رفیقان جامانده است، نسوزد. بی چاره آن یک نفر.
تصویری که مشاهده می کنید، در اواسط دهه ی 60 شمسی به ثبت رسیده است. گروهی از رزمنده گان گردان حمزه سیدالشهدا(علیه السلام) از «لشکر 27 محمد رسول الله(صلوات الله علیه)»، به قصد زیارت بارگاه حضرت «ثامن الائمه» (صلوات الله علیه) در «میدان راه آهن» تهران حاضر شده و عکسی به یادگار برداشته اند.
از هشت نفری که در عکس حاضر هستند، هفت نفر در سال های دفاع مقدس، خلعت شهادت پوشیدند.
افراد حاضر در عکس به ترتیب از راست به چپ، عبارتند از:
ایستاده: شهید علی قابل، شهید سعید پورکریم، شهید حسن رضی، شهید مهدی کبیرزاده، حسن اعلایی نیا
نشسته: شهید اکبر مدنی، شهید محسن گلستانی، شهید علی نیکبخت
بی انصافی است اگر دلمان به حال آن یک نفر که از جمع رفیقان جامانده است، نسوزد. بی چاره آن یک نفر.


تصویر أقای حسن اعلایی نیا توسط مشرق سیاه و سفید شده است

گزارشی استثنایی از خلق یک اثر هنری جاودانه+عکس

صدای چند نفر بلند شد: «بابا کجا می ری؟ مگر آتش را نمی بینی؟ همین جا نماز بخوان» در همان حال بالا آمدن گفتم: « من نمی دانم شما چه طوری این جا نماز می خوانید. من باید بیرون کانال نماز بخوانم»
یکی از ماندگارترین یادگارهای سالیان حماسه و غیرت، تصویری است که توسط هنرمندِ بسیجی، استاد «محمود بدرفر» به ثبت رسیده است. 
روز 20 دی ماه سال 1365 هجری شمسی، در منطقه ی عملیاتی «شلمچه»، «مهدی صمدی صالح»رزمنده ای از نیروهای «لشکر32 انصارالحسین(ع)»(گردان 154 حضرت علی اکبر(علیه السلام))، در زیر بارانی از آتشِ دشمن، سر تا به پا، آجین شده در گل و لای، به نماز ایستاد و سایه ی سنگینِ براقش، چشم شیشه ای عکاسِ 27 ساله ای را به خود خیره ساخت و برگی طلایی از تاریخ یک ملت، به ثبت رسید.
این برشِ تاریخی، تنها لحظه ای است از روزهای متمادی که فرزندان این ملت، در منطقه ی «شرق بصره» پشت سر گذاشتند تا پرچم «اسلام ناب محمدی(صلوات الله علیه)» بر بامِ سرزمینشان در اهتزاز بماند که ماند و خواهد ماند، ان شاءالله.

آن چه پیش رو دارید، گزارشی است بی واسطه و دقیق، به روایت «مهدی صمدی صالح» از مسیری که به خلق این اثرِ به یادماندنی انجامید. «مهدی صمدی صالح»، این روزها، در پنجمین دهه از حیات خود، احتمالا، از اشتغال در «دانشگاه بوعلی سینا»ی همدان، بازنشسته شده است:

«عملیات کربلای 5 که آغاز شد، روز دوم عملیات به دسته ی ما ماموریت داده شد به سمت خط مقدم حرکت کنیم. شب قبل یک 
گردان از لشکر کرمان وارد عملیات شده بود و ما می بایست خود را به آن محور می رساندیم و جایگزین آن نیروها می شدیم. ستون زیر آتش گسترده ی دشمن حرکت کرد و با سرعت هرچه تمام تر به خط مورد نظر رسید. به محض ورود ما به کانالی که بچه های کرمانی شب قبل تصرفش کرده بودند و در آن حضور داشتند، آن ها شروع کردند به عقب رفتن. جلوی آخرین نفر از نیروهی کرمانی را که از کانال خارج می شد گرفتم و با ناراحتی گفتم: «بابا یکی از شما باید من رو نسبت به این منطقه توجیه کند. من اصلا نمی دانم عراقی ها کدام طرف هستند. چقدر فاصله داریم».
بنده ی خدا مکث کوتاهی کرد و گفت: «باشه. من بهت می گم»
هنوز حرفش تمام نشده بود که «آخ» بلندی کشید و افتاد داخل کانال. بلندش که کردم، دیدم سه تا گلوله ی مستقیم از پشت به او اصابت و قلبش را سوراخ کرده است. رفقایش دور شده بودند و در میان آن همه سر و صدا، فریاد مرا نمی شنیدند. سرگرم انتقالش به گوشه ای از کانال بودم که دیدم بچه ها دارند به خط مقابل شلیک می کنند. سرم را بالا آوردم و دیدم تعدادی نیرو در 300 متری ما، داخل یکی از کانال ها مستقرند. دوربینم کاملا گلی شده بود. با گوشه ی پیراهنم شیشه اش را تمیز کردم و نیروهای مقابل را دیدی زدم. بادگیرهای کرم رنگ و کلاه های پشمی بعضی هایشان مطمئنم کرد که خودی هستند. با عجله فریاد زدم: «نزنید. این ها بسیجی هستند.».
نیروهای دسته، تیراندازی را قطع کردند و من اجمالا منطقه را بررسی کردم. حضورمان آن جا کاملا بی فایده بود و فقط زیر آتش خمپاره ها، تلفات می دادیم. با بی سیم به فرمانده گردان گزارش وضعیت دادم و کمی از ظهر گذشته، اجازه ی عقب نشینی گرفتم. مسیر بازگشت از داخل کانال بود و با توجه به عمق 80 سانتی متری کانال، فقط باید پامرغی برمی گشتیم والا حتما تیر و ترکش می خوردیم. بعد از 300 متر پامرغی رفتن، برای استراحت، توقفی کوتاه کردیم. بچه ها حسابی خسته بودند. در این فرصت، کانال و اطرافش را دوباره بررسی کردم. با توجه به تفاوت ارتفاع لبه ی کانال (که درست وسط جاده ی آسفالت حفر شده بود) با دو طرف آن، فکری به ذهنم رسید که با مسئول دسته در میان گذاشتم. اگر با سرعت از کانال بیرون می زدیم و دو نتری می دویدیم، به جایی می رسیدیم که دید دشمن روی آن صفر بود. قرار شد در صورت تمایل، شخصا این مسیر را امتحان کنم. «رحمت نوروزی» هم اعلام کرد که با من می آید.تا 3 شمردیم و پریدیم بیرون و به حالت دو، خودمان را به آن طرف رساندیم. کل مسیر پر از گل بود و سرتا پایمان گلی شد. حدسم درست بود. آن جا یک متر از لبه ی کانال پایین تر بود . با توجه به شیب منطقه می شد کاملا ابستاده راه رفت. حدود 200 متر که از جاده فاصله گزفتیم، یک نفربر «خشایار» خودی دیدیم که داشت مهمات خالی می کرد. به سمتش دویدیم و به پنجاه متری اش که رسیدیم، گلوله ی خمپاره ای روی نفربر خورد و کاملا نیست و نابودش کرد. انگار اصلا وجود نداشته است. به راه رفتن ادامه دادیم تا رسیدیم به یک ستون تازه نفس از نیروهای خودی که به سمت خط حرکت می کردند. ما از خسته گی تلو تلو می خوردیم و حتی توان حمل سلاحمان را نداشتیم و با انگشت بند اسلحه را گرفته بودیم و روی زمین می کشیدیم. همه جای بدنمان، به جز چشم هایمان گل خالی بود. دیدم نفرات اول ستون با تعجب ما را به هم نشان می دهند و چیزهایی می گویند.  رحمت ندایی به من داد و به 3-4 متری آن ها که رسیدیم، صداهای عجیب و غریب از خودمان درآوردیم و به سمتشان هجوم بردیم که مثلا ما موجی هستیم. چند نفر ترسیدند و فرار کردند اما بعضی ها که معلوم بود سابقه دارند، متوجه شدند ما داریم شوخی می کنیم.


بسیجی خط شکن «مهدی صمدی صالح»، جمعی «لشکر32 انصارالحسین(ع)»
(گردان 154 حضرت علی اکبر(علیه السلام)) - زمان: 20 دی ماه سال 1365 شمسی 
 مکان: شرق بصره - آب گرفته گی «بوبیان»

از آن ها که جدا شدیم، نیم ساعت بعد به دژ اصلی شلمچه رسیدیم. نیروهای «گردان 154» را که دیدیم، انرژی تازه ای گرفتیم و آن ها هم به استقبالمان آمدند. گوشه ای از کانال، جایی برای استراحت پیدا کرده بودیم که یکی از دوستان با دو عدد کمپوت گیلاس کنارمان نشست و مشغول خوردن شدیم. ساعت 15/30 دقیقه را نشان می داد و ما هنوز نماز نخوانده بودیم. قبله مایل به راست بود و عرض 80 سانتی کانال هم،  رکوع و سجود را برای بچه ها مصیبتی می کرد.هر چه کردم، دلم نیامد همان جا نماز بخوانم و تصمیم گرفتم از کانال بیرون بیایم و نمازم را لبه ی کانال بخوانم. در حال بالا آمدن از کانال بودم که صدای چند نفر از وسط کانال بلند شد: «بابا کجا می ری؟ مگه آتش دشمن را نمی بینی؟ همین جا نماز بخوان» در همان حال بالا آمدن گفتم: « من نمی دانم شما چه طوری این جا نماز می خوانید. من باید بیرون کانال نماز بخوانم»
بیرون از کانال، نماز ظهر و عصرم را خواندم و سلام آخر را که گفتم، در فاصله ی چند متری خو، چند عکاس و خبرنگار دیدم که در حال عبور از کانال و حرکت به سمت جلو هستند. حتی فکرش را هم نمی کردم که چنر لحظه ی پیش، آن ها از من و تعدادی از بچه های گردان عکس گرفته باشند. برگشتم داخل کانال و مدتی بعد، سوار قایق شدیم و مسیر چند کیلومتری دریاچه ماهی را با سرعت طی کردیم و به مقر اصلی گردان منتقل شدیم و آن جا منتظر آمدن کمپرسی ها و انتقال به عقب بودیم که من بر اثر برخورد با یک وسیله ی نقلیه مجروح شدم و به بیمارستان شهید بابایی اهواز منتقل و بعد از سه روز بستری شدن، فرار کردم و برگشتم به خط که بماند.


«مهدی صمدی صالح» ربع قرن پس از آن نماز جاودانه در «شلمچه»
بعد از پایان جنگ، بلافاصله از سپاه خارج شدم و دو ماه بعد در مغازه ی جوشکاری مشغول به کار شدم. روزی یکی از دوستان که کارمند استانداری همدان بود، وارد مغازه شد و گفت: «مهدی! یکی از عکس های زمان جمگت را داخل کتابی چاپ کرده اند.» فردایش، ساعت 9 صبح، رفتم به روابط عمومی استانداری همدان برای دیدن عکس خودم. یکی از کارمندها، کتاب بزرگی را از داخل یکی از قفسه ها بیرون آورد و به دست من داد.
با عجله روی یکی از میزها، مشغول ورق زدن کتاب شدم. عکس‌ها با کیفیت بسیار بالایی روی برگه‌های گلاسه چاپ شده بود. نمی‌دانستم عکس را چه کسی و در چه منطقه‌ای از من گرفته است. تقریبا به اواسط کتاب رسیده بودم که یکباره خشکم زد. باورم نمی‌شد؛ عکس بزرگی از من در حال خواندن نماز در وسط صفحه خودنمایی می‌کرد. بی اختیار مرغ خیالم به عملیات کربلای 5 پر کشید. همان روزی که پس از بازگشت از خط مقدم، از کانال بیرون آمده بودم و به تنهایی مشغول خواندن نماز ظهر و عصر شده بودم. عکس بعدی از داخل کانال گرفته شده بود و تعدادی از نیروهای دسته را در حال نماز خواندن نشان می داد.
از کارمندها خواستم عکس را در اختیارم قرار دهند. گفتند: «ما اجازه نداریم. برای ما مسئولیت دارد!! الان مسئولش نیست. بعدا بیایید با خودش صحبت کنید.» فردایش با هزاران امید، آمدم و مسئول روابط عمومی را پیدا کردم. در کمال ناباوری گفت: « نه! نمی شه. برای من مسئولیت دارد!!» نشان دادن کارت شناسایی سپاه و مدارک دیگرم هم کمکی نکرد. آقای رییس فکری کرد و گفت: « یک دوربین بیاور و از روی کتاب عکس بگیر.» خنده ام گرفت و گفتم: «من نه عکاسی بلدم، نه دوربین دارم. یک ساعت این کتاب را به من امانت بدهید. من آن را بدون هیچ خراشی برمی گردانم.» اما جواب هم چنان منفی بود.
روز بعد، دوباره با نا امیدی به استانداری رفتم. آقای رییس تشریف نداشت.  یکی از کارمندها که روز اول با من آشنا شده بود، با لحنی دوستانه گفت: «برو بیرون منتظر باش» . چند دقیقه بعد آمد و عکس بریده شده از داخل کتاب را به من داد و آهسته گفت: « فقط به کسی نگو این عکس را از کجا آورده ای.» عکس را با ظرافت خاصی از ته شیرازه بریده بود، طوری که هیچ کس باورش نمی شد این عکس از داخل کتابی کنده شده باشد. و این گونه برای نخستین بار، عکس خودم در دومین روز از عملیات کربلای5 را به دست آوردم. عکسی که بعدها فراگیر شد و در پیشانی تاریخ ثبت شد.»
با عجله روی یکی از میزها، مشغول ورق زدن کتاب شدم. عکس‌ها با کیفیت بسیار بالایی روی برگه‌های گلاسه چاپ شده بود. نمی‌دانستم عکس را چه کسی و در چه منطقه‌ای از من گرفته است. تقریبا به اواسط کتاب رسیده بودم که یکباره خشکم زد. باورم نمی‌شد؛ عکس بزرگی از من در حال خواندن نماز در وسط صفحه خودنمایی می‌کرد. بی اختیار مرغ خیالم به عملیات کربلای 5 پر کشید. همان روزی که پس از بازگشت از خط مقدم، از کانال بیرون آمده بودم و به تنهایی مشغول خواندن نماز ظهر و عصر شده بودم. عکس بعدی از داخل کانال گرفته شده بود و تعدادی از نیروهای دسته را در حال نماز خواندن نشان می داد. - See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13910504000383#sthash.P3yTzyDE.dpuf
با عجله روی یکی از میزها، مشغول ورق زدن کتاب شدم. عکس‌ها با کیفیت بسیار بالایی روی برگه‌های گلاسه چاپ شده بود. نمی‌دانستم عکس را چه کسی و در چه منطقه‌ای از من گرفته است. تقریبا به اواسط کتاب رسیده بودم که یکباره خشکم زد. باورم نمی‌شد؛ عکس بزرگی از من در حال خواندن نماز در وسط صفحه خودنمایی می‌کرد. بی اختیار مرغ خیالم به عملیات کربلای 5 پر کشید. همان روزی که پس از بازگشت از خط مقدم، از کانال بیرون آمده بودم و به تنهایی مشغول خواندن نماز ظهر و عصر شده بودم. عکس بعدی از داخل کانال گرفته شده بود و تعدادی از نیروهای دسته را در حال نماز خواندن نشان می داد. - See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13910504000383#sthash.P3yTzyDE.dpuf


تمبر چاپ شده در سال 1375، توسط «پست جمهوری اسلامی ایران»

استاد «محمود بدرفر»، متولد سال 1338 در تهران و دانش آموخته ی مقطع کارشناسی ارشد
 از دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. وی عکاسی را در سال 1360 و در واحد
 تبلیغات سپاهآغاز نمود. وی در منطقه ی عملیاتی «دشت عباس» از ناحیه ی کتف و شکم،
 مجروح شد و به مقام جانبازی رسید. او در حال حاضر، در «انجمن عکاسان انقلاب
 و دفاع مقدس»مشغول فعالیت می باشد.

وداع دردناک دوقلوها با پدر شهیدشان+ تصاویر

دو قلوهایش که به دنیا آمدند برای نام گذاری شان هر کسی چیزی می‌گفت. اما حاجی گفت: هر چی قرآن بگه. قرآن را که باز کرد، آیه آمد «بشیراً و نذیراً» اسم پسرهایش را گذاشت بشیر و نذیر.
شهید محمد مهدی کازرونی در سال 1339 در روستای سعدی از توابع کازرون به دنیا آمد.

او در سال 1362 در حالی که فرماندهی طرح و عملیات لشکر 41 ثارالله را بر عهده داشت و در عملیات والفجر 4 به شهادت رسید.





امام رضا گفت به خواهرم چیزی نگو

امام رضا گفت به خواهرم چیزی نگو
تصاویر اقدام قشنگ و پر رمز و راز خدام با محبت امام رضا علیه السلام در سر زندن به بیماران و تبرک کردن سر و دیده و صورت آنها با با پرچم گنبد سلطنتی امام رئوف دیدنی است.

یاد خاطره ای لطیف برای دهه کرامت و این روزهای میکده رضوی افتادم:

خادم این روضه رضوان می گفت دختر بچه شفا گرفته بود. با تب و تاب ازش سوال کردم چه دیدی و چه شنیدی؟

دخترک با آرامشی خاص گفت هیچ. فقط پدرم را خبر کنید 
پدر دخترک که رسید طفل به گریه و هق  هق افتاد: امام رضا گفت «به بابات بگو دیگه به خواهرم چیزی نگه»

پدر که از شفای کودکش بی قرار بود با شنیدن این جمله اختیار از کف داد. نفسش که برگشت به خادم گفت: دخیل که بستم به امام رضا گفتم: می خوای دخترمو شفا ندی شفا نده. اما برگردم قم به خواهرت گلایه خواهم کرد.


 

 

 

 

عکس/آخرین سواری بر دوش بابا

"محمد حسین" بر روی مرکب پدر نهاده شده است تا همگان بدانند آنکه اینک بر دوش مردم، تا دروازه‌های بهشت بدرقه می‌شود، «رحیق مختوم» را نه به «بهانه» که با بهایی سنگین به دست آورده است.
«جعفر جنگروی» به سال 1333 در «فریدن» اصفهان متولد شد و در روز 27 بهمن ماه 1364، چند روز پس از آزادسازی بندر «فاو»، بر اثر اصابت موشک دوربردی که نزدیکی مقر فرماندهی «لشکر10 سیدالشهداء (صلوات الله علیه)» بر زمین خورد، بال در بال ملائک گشود.

شهید «جعفر جنگروی»، در زمان شهادت، جانشین فرماندهی «لشکر 10 سیدالشهداء (صلوات الله علیه)» بود و با شهادتش، یکی از ارکانِ رکین لشکر مزبور، از میان رفت.

تصویری که مشاهده می‌کنید، در روز تشییع پیکر پاک شهید «جعفر جنگروی» برداشته شده است. «محمدحسین» پسر کوچک شهید، توسط همرزمانش، بر روی تابوت پدر نهاده شده است تا همه گان بدانند، آن که اینک بر دوش مردم، تا دروازه های بهشت بدرقه می شود،  «رحیق مختوم»، را نه به «بهانه» که با بهایی سنگین به دست آورده است. ( برادر کوچک‌تر جعفر، با نام «علی جنگروی» به تاریخ اول مرداد ماه سال 1361، طی عملیات رمضان، خلعت شهادت پوشید. بر روی تابوتِ جعفر، تصویر هر دو برادر نصب شده است اما تصویر مشخص‌تر، متعلق یه علی است.)

روحمان با یادش شاد

مادر! کفن را کنار بزن شاید این شهید گل‌پسرت باشد

تشییع 92 شهید تازه تفحص‌شده؛
بالاترین خواسته شهدا آن است که اوامر الهی را اطاعت کنیم و به سفارش‌های آنها از جمله حجاب، امانت‌داری، صداقت و وفای به عهد که همان اوامر الهی است، عمل کنیم.
باز هم صدها و شاید هزاران مادر کهنسال با چادرهای مشکی به خیابان‌ها آمدند و با شیون و زاری به دنبال فرزندان خود گشتند. فرزندانی که سالها قبل از زیر قران و با دعای خیر مادرشان به خط مقدم رفتند و تکه‌تکه شدند زیر آتش دشمن اما اجازه ندادند خاک ایران ناقص شود. امروز دوباره همان مادران به خیابان آمدند تا مگر در میان 92 شهید تازه تفحص شده گل‌پسرشان را پیدا کنند. 

مراسم تشییع پیکرهای مطهر 92 شهید تازه تفحص‌شده که دو هفته گذشته از مرز شلمچه وارد کشور شدند در سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع)  با حضور مردم عزادار تهران برگزار شد. 

به گفته "حسین عشقی" رئیس ستاد قرارگاه کمیته جست‌وجوی مفقودان ستاد کل نیروهای مسلح، این 92 شهید در عملیات‏‌های بدر، خیبر، والفجر 8، کربلای 5 و تک دشمن در سال 1367 در منطقه زبیدات عراق به شهادت رسیده‏‌اند که اکثر آنها در مناطق عملیاتی فاو و جزیره مجنون در عراق پیدا شده‏‌اند.

در این برنامه با شکوه شخصیت‌هایی چون آیت‌الله آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، حجت‌الاسلام ابوترابی، نائب رئیس مجلس، محمود احمدی‌نژاد و... حضور داشتند.

ابتدای مراسم با قرائت زیارت‌نامه ائمه بقیع(ع) توسط منصور نورایی، از ذاکرین اهل بیت(ع) و رزمنده و جانباز دفاع مقدس عطراگین شد و در ادامه حجت‌الاسلام سید محمدحسن ابوترابی‌فرد، نایب رییس مجلس دقایقی در مقابل مردم قرار گرفت و اظهار داشت: شهدا تحت تربیت خدای سبحان واقع شدند و این تربیت الهی است که بعد از 33 سال دل‌های مردم را به خویش مشغول داشته است و همین امر سبب شده که به بدن‌های مطهر شهدا متوسل شویم تا ما را شفاعت کنند.

وی بیان داشت: اولین ویژگی شهدا شناخت و ایمان به حق در عالی ترین سطح از معرفت و ایمان است و گام دوم آن‌ها استقامت در کنار حق است. آنها استقامت کردند تا شربت گوارای شهادت را نوشیدند و این استقامت قرآنی است که امام جعفر صادق(ع) ما را به سوی آن فرا می‌خواند.

نایب رئیس مجلس شورای اسلامی یادآور شد: استقامت، انسان را در دنیا و آخرت عزیز می‌کند و اقتدارش را می‌افزاید. امروز ملت ایران به یک مشت گره شده بر سینه نظام سلطه و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای استکبار تبدیل شده است و این قدرت ثمره استقامت است.

حجت‌الاسلام ابوترابی اظهار داشت: اگر می‌بینید آمریکا با همه قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی با هیمنه استکباری خود 33 سال است طعم ذلت و شکست را در جبهه دفاع مقدس، محاصره اقتصادی و از تهاجم به مقاومت اسلامی لبنان و محاصره غزه چشیده است، بخاطر همین استقامت است.

وی با تأکید بر پیروی کردن از مکتب فقاهت امام جعفر صادق (ع) اظهار داشت: بالاترین خواسته شهدا آن است که اوامر الهی را اطاعت کنیم و به سفارش‌های آنها از جمله حجاب، امانت‌داری، صداقت و وفای به عهد که همان اوامر الهی است، عمل کنیم.

حجت‌الاسلام ابوترابی در پایان خواستار همکاری کامل دولت عراق با کمیته تفحص جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح شد و از اقدامات این کمیته در راستای بازگرداندن پیکرهای مطهر شهدا به کشورمان قدردانی کرد.

در پایان اشاره می شود که پیکر مطهر این شهدا که همه اکنون به ستاد معراج انتقال یافته است پس از شناسایی و تشخیص هویت به خانواده‌هایشان تحویل داده می‌شود و در صورت عدم تشخیص هویت این شهدا به عنوان شهید گمنام در سراسر کشور تشییع و به خاک سپرده خواهند شد.

آخوندی که پیکانش را وقف حوزه کرد

آیت‌الله مجتهدی به روایت حاج‌آقا جاودان؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد علی جاودان، زندگینامه عالم ربانی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی رضوان الله تعالی علیه را به قلم خود منتشر کرد.
پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین جاودان در یادداشتی زندگینامه عالم ربانی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی رضوان الله تعالی علیه را منتشر کرد که به شرح ذیل می باشد:

آیت الله مجتهدی در خانواده ی متدین و سنتی تهرانی متولد شده بود؛ اما اصلیتشان کاشانی بوده است. من پدر ایشان را هم زیارت کرده بودم. با همان سیمای قدیمی متدینین تهران، عبائی بر دوش وعرقچینی بر سر. ایشان از همان خانواده با عشق و شور زیادی به سوی درسهای علوم دینی آمده بودند. حتی در ابتدا یک مقدار با مخالفت خانواده روبرو شده بودند، و در برابر آن مقاومت کردند، و در هر صورت درس را با همه ی سختی هایی که آن دوران می توانست داشته باشد انتخاب کردند[1]، و به توفیق الهی به حضور در محضر اساتید بزرگ آن دوران نایل آمدند.

تحصیلات ابتدائی را در مدرسه  و مسجد آیت الله برهان(ره) انجام دادند. آیت الله برهان از شاگردان مرحوم آیت الله سید علی آقای قاضی طباطبایی- رضوان الله علیه - استاد اخلاق نجف اشرف بودند، که بخشی از تحصیلاتشان در قم و بخشی در نجف انجام شده بود، و بعد ها به مسجد و مدرسه لرزاده در خیابان خراسان آمدند، و امام جماعت بودند. در واقع این عالم و مربی بزرگوار خود، مسجد لرزاده را بنا کرده بودند؛ اما چون از شهرت إبا داشتند مسجد و مدرسه نام معمار آن را به خود گرفت، و شاید اولین طلبه هایی که در دوره ی پهلوی در تهران تربیت شدند، و به قم رفتند از مدرسه ی ایشان بودند[2]. این مرد وارسته و خدمتگزار، واقعا استاد اخلاق بود. خودشان در رأس علم و عمل قرار داشتند، و شاگردان ادب و تدین و ترس از خدا را از عمل و رفتارش می آموختند.

اساتید
مرحوم آیت الله مجتهدی در ابتدا در آنجا تربیت شدند، و گاهی از روشهای تعلیم و تربیت استادشان یاد می فرمودند که معلوم می شد تاثیر تربیتی مرحوم آیت الله برهان را بیاد دارند، یا حتی پاره ای از رفتارها  برایشان ملکه شده است. آقای مجتهدی تا اواخر مقدمات  در تهران درس خواندند، و بعد به قم رفتند. بخشی از مطول در تهران و بخشی از آنرا در قم خوانده بودند. در قم مطول را نزد آقای علوی فریدونی خواندند. درس شرح لمعه را در قم در محضر آیت الله شهید صدوقی(ره) و آیت الله آقا شیخ محمد جواد خندق آبادی(ره) از اخیار علماء درس گرفته بودند. 

در درس رسائل هم به محضرهمان آقای خندق آبادی رفتند، و مکاسب را نزد آیت الله آقا سید محمد صادق طباطبائی درس آموختند. جزء معلمان و اساتید بعدشان مرحوم آیت الله سید شهاب الدین نجفی مرعشی مرجع تقلید بودند، که آقای مجتهدی کفایه جلد اول را از ایشان و جلد دوم را ازآقا سید محمد صادق شریعتمداری تعلیم گرفتند. این مقدار می دانیم که بعد هم به درس آیت الله العظمی بروجردی رفتند، و همزمان در درس آیت الله گلپایگانی و آیت الله شاهرودی نیز شرکت می کردند. متاسفانه به دلیل مشکلات معیشتی و خانوادگی موفق به ادامه تحصیل نشدند، و فشار زندگی وعوامل نامطلوب دیگر باعث شد به تهران بازگشتند.

وضع معیشتی آیت الله مجتهدی
در قم تنها یک اتاق داشتند، و با اهل بیتشان در خانه ای که هر اتاقش در اختیار یک خانواده بود زندگی می کردند. در اتاق دیگر همان خانه مرحوم آیت الله حاج شیخ محمود تحریری عالم وارسته و بزرگوار تهرانی زندگی می کرد، و هم ایشان باعث شده بود که با علامه طباطبائی آشنا بشوند، و به درس منظومه ایشان بروند. ماهی بیست تومان پول اجاره خانه می شد که گاهی همان مقدار هم نبود، و چند ماه عقب می افتاد. غذا و لباس در نهایت سادگی بود با وجود این گویا مقداری که این خرج را هم تکفل کند کمتر در دسترس شان بوده است. بارها نقل می کردند که چندین کتاب از کتاب های خودشان را برای تهیه مثلا نان شب فروخته بودند.
 
ادامه مطلب ...

تصاویر جدید از مداحان ایرانی در سوریه


یکی از مداحان تهرانی به همراه تعدادی دیگری از شیعیان در قالب گروه "مدافعان حزب زینب (س)" در این کشور علیه مخالفان فعالیت نظامی دارند.
به تازگی یک سایت مذهبی تصاویری از علیرضا اخوان از مداحان تهرانی منتشر کرده که برای دفاع از اماکن متبرکه به سوریه رفته است. وی به همراه تعدادی دیگری از شیعیان در قالب گروه مدافعان حزب زینب (س)" در این کشور علیه مخالفان فعالیت نظامی دارند.

بر اساس همین گزارش، پیش از این تصاویری از حمید علیمی دیگر مداح معروف تهرانی با لباس نظامی در سوریه منتشر شده بود.















حنابندان بچه‌های امام حسن(ع) +عکس


پودر حنا که در بین مردم به مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) شهرت دارد از برگ درختی به همین نام تهیه می شود که پس از آسیاب شدن با مقداری آب خیس شده و جهت تثبیت خواص آن مدتی صبر کرده و سپس توسط افرادی مشخص مراسم حنابندان همراه با شکر خداوند و اشعار شاد اجرا می شود
شب قبل از حرکت نیروها به سمت خط مقدم و منطقه عملیاتی شب خوشحالی و شور و شعف رزمندگان محسوب می شد گویی که به مراسم جشن و سرور و دامادی می روند و براساس آداب و رسومی که در بین مردم و خصوصاً مردم جنوب کشور رایج است یک شب قبل از عروسی و دامادی جشنی را تحت عنوان حنابندان برگزار می کنند و در آن مراسم که با جشن و پایکوبی همراه می باشد نزدیکان عروس و داماد به حاضران در مجلس صله و هدیه می دهند.
در جبهه و قبل از عملیات نیز که رزمندگان شهادت و رسیدن به محبوب را در چند قدمی خویش می بینند با تمام وجود می خواهند با آمادگی کامل به دیدار معشوق بروند که در این بین نوشتن وصیت نامه و ادای دین و پرداخت حق الناس از مهمترین کارهای آنها به شمار می رفت و در مرحله بعد به وارستگی ظاهری خود پرداخته که از جمله آنها غسل شهادت و مراسم حنابندان می باشد که طی آن با گذاشتن حنا به دست ، پا و سر اوج رضایت و خشنودی خویش را آغاز عملیات نشان می دادند . 


پودر حنا که در بین مردم به مهریه حضرت فاطمه زهرا(س) شهرت دارد از برگ درختی به همین نام تهیه می شود که پس از آسیاب شدن با مقداری آب خیس شده و جهت تثبیت خواص آن مدتی صبر کرده و سپس توسط افرادی مشخص مراسم حنابندان همراه با  شکر خداوند و اشعار شاد اجرا می شود البته حنا بندان جبهه در شب قبل از عملیات با مراسم حنا بندان عروسی های رایج در پشت جبهه تفاوت های زیادی داشت . رزمندگان قبل از گذاشتن حنا غسل شهادت نموده و برخی نیز جهت ادای نماز شب ، وضوگرفته تا پوشش حنا سبب سلب توفیق نماز شب نشود . تازه داماد های بزم جبهه ، این مراسم را مقدمه دیدار محبوب محسوب کرده و با این نیت که می خواهند شهید شوند و به معشوق واقعی برسند مراسم را برگزار می کردند . سرخی حنا نیز یاد آور سرخی خون یاران سیدالشهدا (ع) در صحرای نینوا بود و با این وصف شب حنا بندان رزمندگان در جبهه با صدای خنده و شادی شان را نمی توان با مورد دیگری از شادی های مرسوم مقایسه کرد.
در جریان حنا گذاشتن که در آن افراد مجرد در اولویت بودند ، فضای اردوگاه آکنده از خنده و شوخی بود که صدای آن تا صدها متر آنطرف تر می رفت و برخی نیز که نسبت به بو یا رنگ حنا حساسیت داشتند ازترکش های حنا که توسط همرزمان پرتاب می شد بی نصیب نمی شدند و در این بین گاهی اوقات ادوات و سلاح ها نیز از این حنا بی نصیب نبودند.
رزمندگان بعداز حنا بستن و در فضای آرامش و سکوتی که پس از مراسم حنا گذاشتن ایجاد شده بود به همدیگر نگاه می کردند چرا که می دانستند برخی از آنان تنها یک شب دیگر در کنار هم بوده و برخی از دوستان آنان طی عملیات با ربودن گوی سبقت از همرزمان به معبود و عشق واقعی خویش رسیده و با پیوستن به قافله شهدا اجر مجاهدت ها و جهاد خویش را از خداوند متعال دریافت می نمایند .
با آغاز عملیات بسیاری از رزمندگان با ریخته شدن خونشان بر سر و صورت و دست و پا رنگ حنا در مقابل رنگ خون دیگر جلوه ای نداشته و با خضاب مجدد بدن و سر و صورت که این بار با خون انجام می شد به دیدار دوست و معبود واقعی خویش رهسپار می گردیدند.(زراعت پیشه،نجف،1391،اولین تیپ: :نگاهی به عملکرد تیپ ۱۵ آبی خاکی امام حسن مجتبی ع در دفاع مقدس)

پرونده ای برای بازیگران 18تیر 1378 + تصاویر

مروری کوتاه بر گذر تاریخ/
این روزها تقویم روی میز مرور حوادث و خاطراتی تلخ است که نگاهی گذرا به آنها ما را در برابر وقایع سال 1378 و کوی دانشگاه قرار می‌دهد.
این روزها تقویم روی میز مرور خاطراتی تلخ است که نگاهی گذرا به این حوادث سپری شده ما را در برابر وقایع سال 1378 و کوی دانشگاه قرار می‌دهد. 

گزارش پیش رو با مروری کوتاه اما جامع از حوادث کوی دانشگاه 1378 در صدد است رصدی کلی را نسبت به عملکرد و سرانجام برخی عوامل اصلی و پشت پرده این حوادث داشته باشد. 

مجلس پنجم در اوایل سال سوم دوره نمایندگی یعنی آغاز سال یک هزار و سیصد هفتاد و هشت طرح اصلاح قانون مطبوعات را به میان آورد که این تصمیم به بهانه تهدید آزادی مطبوعات و تعارض آن با اصول "قانون اساسی"، با مخالفت صریح وزیر ارشاد به عنوان موضع رسمی دولت خاتمی روبرو شد.  

پس از آن مطبوعات زنجیره‌ای با به راه انداختن هیاهو و جنجال، سعی در وادار نمودن مجلس به عقب نشینی از تصمیم خود مبنی بر اصلاح قانون مطبوعات داشتند، در همین راستا "روزنامه سلام" در اقدامی غیر قانونی دست به انتشار یک خبر کاملاً سری و محرمانه زد که این امر بر شدت التهابات و هیجانات سیاسی در کشور افزود.  
  
این روزنامه، یک روز قبل از به بحث گذاشته شدن «طرح اصلاحیه قانون مطبوعات» در مجلس، یعنی در تاریخ 15 تیر 1378 یک نامه کاملاً سرّی و طبقه بندی شده را منتشر کرد که در آن از طرح اصلاح قانون مطبوعات و ارتباط آن با سعید امامی (اسلامی)، سخن به میان رفته بود. 

این روزنامه در تیتر نخست خود نوشته بود : «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است. » 


در پی این اقدام، "وزارت اطلاعات" شکایتی را علیه روزنامه سلام تنظیم و آن را تسلیم قوه قضاییه نمود، تا قوه قضاییه عاملین این اقدام غیر قانونی را مورد پیگرد و مجازات قرار دهد.  
  
دادگاه ویژه "روحانیت" نیز در پی این شکایت، روزنامه سلام را به جرم انتشار اسناد طبقه بندی شده توقیف نمود. 

اما اعلام تعطیلی روزنامه سلام، نخستین تاثیر خود را بر فضای دانشگاهی و دانشجویی کشور در تیر ماه سال 1378 وارد کرد چرا که به دنبال آن اولین واکنش دانشجویان به تعطیلی این روزنامه پس از "دعای کمیل" در مسجد کوی دانشگاه صورت گرفت. 

دانشگاه تهران پس از اطلاع از ماجرای توقیف روزنامه سلام و نیز با انگیزه مخالفت با تصویب کلیات طرح اصلاح قانون "مطبوعات"، در شامگاه هفدهم تیرماه به صحنه تجمع‌های اعتراض آمیز و درگیری‌های خشونت بار تبدیل گردید.  
 
"دفتر تحکیم وحدت" در روز پنجشنبه 17 تیر 1378 بنا بر گزارش کمیته تحقیق شورای عالی امنیت ملی، یک میتینگ اعتراض آمیز را در دانشگاه تهران برگزار می‌کند. 

پس از آن واقعه در ساعت 22:45 دقیقه حدود 150 نفر از دانشجویان اقدام به راهپیمایی غیر قانونی کرده و سپس با تحریکات عده‌ای از عناصر افراطی از کوی دانشگاه خارج می‌شوند و با سر دادن شعارهایی مراتب اعتراض خود را ابراز می‌دارند که از جمله شعارهای دانشجویان این بود: "طرح سعید امامی ملغی باید گردد”، "مجلس فرمایشی، خجالت خجالت”، "خاتمی‌خاتمی حمایتت می‌کنیم”، آزادی اندیشه، همیشه‌همیشه”. 

این امر در حالی بود که فاجعه‌بارترین تهاجم علیه نهاد دانشگاه در نیمه شب پنجشنبه (هفدهم) و ساعات آغازین روز جمعه هجدهم تیر شکل می‌گیرد؛ فاجعه‌ای که به گفته شاهدان طی ساعات اولیه (دقایقی بعد از نیمه‌شب پنجشنبه)، ابتدا از جلوی درب ورودی کوی آغاز و به‌ تدریج (ساعت حدود 4:30 بامداد جمعه) به داخل محوطه کوی و درون اتاق‌های دانشجویان گسترش پیدا کرد. 

روز جمعه هجدهم تیر کوی دانشگاه تهران و خیابان‌های اطراف در وضعیتی کاملا بحرانی به سر برد. با گذشت ساعت‌ها، همچنان تعداد قابل توجهی از دانشجویان در خیابان محل درگیری اجتماع کرده‌ و نیروی انتظامی با بستن خیابان اصلی میان دانشجویان و مهاجمان که در سمت دیگر خیابان اجتماع کرده‌ بودند،‌ حائلی به وجود آوردند. 

با گذشت چند روز از وقوع درگیری در کوی و روشن شدن ابعاد فاجعه، بازار صدور اطلاعیه و اعلام مواضع احزاب و جریان‌های سیاسی رونق دیگری یافته بود. 
 
روز قبل از 23 تیر همچنان در خیابان‌های تهران درگیری بود، لذا صبح روز 23 تیر برخی آمده بودند و تصورشان این بود که امروز هم درگیری می‌شود اما فضای 23 تیر 1378 به گونه دیگری رقم خورد و حضور مردم و شور و بیعت آنها با نظام و انقلاب بساط آشوب و آشوبگران را برچید. 

23 تیر ماه 1378 حضوری بی نظیر و گسترده بود که مشتی محکم بر دهان دشمنان و معاندان این نظام بود. 
 
در واقع 18 تیر 1378 بحرانی بود که معاندان نظام در لباس جنبش دانشجویی با شعار مطالبات دانشجویان اصول اساسی نظام جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار دهند. 

آنچه در 18 تیر 78 رخ داد، در حقیقت و واقعیت شبه کودتایی آشکار و همه‌جانبه بود، که اساس نظام اسلامی را نشانه رفته بود و نسلی از مخالفین را پدید آورد که اکنون در داخل و خارج ایران فعال هستند. 

حشمت طبرزدی، اکبر محمدی، احمد باطبی، منوچهر محمدی، پرویز سفری، محمد مسعود سلامتی، فرخ شفیعی، حسن زارع زاده اردشیر، محمد رضا کسرایی، محمود شوشتری، مهرداد لهراسبی، بهروز جاوید تهرانی، عباس دلدار، غلامرضا مهاجرانی نژاد، علی مهری، علی بیکس و مهدی فخرزاده از جمله افرادی بودند که دادگاه انقلاب در روند رسیدگی به پرونده کوی و حواشی آن به محاکمه آنان پرداخت. 

همچنین افرادی دیگر همچون علی افشاری، اکبر عطری، فریبا مهاجرانی، امیر عباس و آرش فخر آور و .... نیز از جمله افرادی بودند که در جریان کوی دانشگاه 1378 نقش بسیار پر رنگی را ایفا کردند. 

در این میان نیز افراد دیگری که جزو جریان‌های ضد انقلاب محسوب می‌شدند از فضای ملتهب شده و به وجود آمده استفاده کردند و احساس کردند می توانند از این فضا به سود خود استفاده کنند که در این میان می‌توان به وجود افرادی چون محسن سازگارا، مهرانگیز کار، اکبر گنجی، حسن یوسفی اشکوری، جمیله کدیور ، عطاء الله مهاجرانی، فاطمه حقیقت جو و ... اشاره کرد. 

"احمد باطبی "

متولد 4 خرداد ماه 1356 در شیراز  

باطبی که در جریان اغتشاشات 18 تیر 78 و کوی دانشگاه با قصد ایجاد تشویش و شوراندن دانشجویان سعی در ایجاد اغتشاش و جو ناسازگاری در دانشگاه را داشت؛ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی کشور دستگیر شد که در ابتدا با حکم اعدام مواجه گردید اما حکم اعدام او نیز مانند سایر هم مسلکی‌های وی به 15 سال زندان کاهش یافت. 

باطبی پس از تحمل ۹ سال زندان از مرخصی استعلاجی خود استفاده کرده و نوروز ۱۳۸۷ ایران را ترک کرد و به خارج از کشور پناهنده شد. 

باطبی که با حمایت آمریکا از ایران فرار کرد، به اردوگاه اشرف رفت تا از کاخ سفید سردرآورد.  

باطبی خود اذعان داشته است: پیراهن خون آلودی که در عکس معروف وی مشهود است در خانه به رنگ آغشته کرده تا نماد دروغین برای آشوب بسازد و این عکس طبق یک برنامه ریزی از پیش هماهنگ شده توسط یک عکاس گرفته شد تا در ابعاد وسیع در روزنامه‌های زنجیره‌ای منتشر شود. 

باطبی که پس از فرار از ایران با "بوش" رئیس جمهور وقت آمریکا دیدار کرد و بعد به عنوان کارشناس مسائل سیاسی ایران در رسانه‌های بیگانه از جمله صدای آمریکا و بی بی سی صحبت می‌کرد، کم کم رو به انزوا رفت و پس از درگیری که با امیرعباس فخرآور از دیگر عناصر ضدانقلاب پیدا کرد، به کلی از این شبکه‌ها جدا شد.

وی در این مدت دیگر هیچ جایی در رسانه‌های بیگانه نداشت و به شدت از نظر روحی رو به افول بود تا اینکه با لطف برخی دوستانش در صدای آمریکا، به عنوان خبرنگار این شبکه فعالیت کرد. 

باطبی که جایگاه خود را به عنوان کارشناس و سخنران میتینگ‌های ضد انقلابی می‌دید،مجبور بود برای امرار معاش در حد خبرنگار فعالیت خود را پایین بیاورد. 

این عنصر ضد انقلاب در تازه ترین فعالیتش به همجنس بازی روی آورده است و در فیس بوک عکس حمایت از همجنسگرایان را قرار داده است.


"اکبر عطری و علی افشاری" 

اکبر عطری دارای لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران (سال 1999) و فوق‌لیسانس در همین رشته از دانشگاه مفید قم در سال 2004 است.  

"اکبر عطری" عضو پیشین شورای مرکزی "تحکیم وحدت" که در ابتدا فردی تندرو با نقابی به نام اصلاحات بود به همراه بسیاری از اعضاء این دفتر همانند علی افشاری و ... در دام حلقه کیان گرفتار آمدند. 

وی بعد از استحاله فکری و عقیدتی،پادوهای ترویج تفکر دین‌ستیز و وابسته به آمریکا و عملاً تبدیل به تریبون کهن‌سالان نهضت آزادی و منحرفین فکری همچون سروش در دانشگاه‌ها شد.

این عضو شورای مرکزی تحکیم وحدت و نیز علی افشاری بعد از چند سال سوء استفاده از آزادی بیان در داخل کشور به همراه تعدادی همفکران خود به آمریکا پناهنده شدند. 

عطری با مدرک کارشناس ارشد علوم سیاسی، از اواسط سال 83 پیگیر مقدمات ادامه تحصیل خود در خارج از کشور از قبیل پذیرش از دانشگاه‌های معتبر خارجی،گرفتن پاسپورت و ویزا بوده و به صورت رسمی برای این کار اقدام کرده و به صورت قانونی برای ادامه تحصیل از کشور خارج شده است. 

وی هنگامی که در پاییز سال 84 با ویزای دانشجویی به واشنگتن رسید خود را از سرکردگان قیام دانشجویی ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ معرفی کرد و دفتر تحکیم وحدت را برنامه ریز و هدایت کننده این قیام دانشجوی خواند، که با واقعیت فرسنگ‌ها فاصله داشت. 

اکبر عطری پس از ازدواج با مریم معمار صادقی که از شکارچیان قهار گرانت‌های وزارت خارجه آمریکا هم هست، موسسه آموزشی به نام توانا ثبت کرده است و موفق به دریافت دو میلیون دلار از محل بودجه‌های وزارت خارجه آمریکا برای پیشبرد اهداف ننگین و پلیدانه خود در نظام جمهوری اسلامی ایران شده است که البته تمامی این اقدامات براندازانه به جایی نرسیده است.

البته این بودجه به عطری به جهت تابلو دار بودن در اغتشاشات دانشجویی ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸، پرداخت گردیده است. 
 
عطری مقالات و مطالبی در «نیویورک تایمز »، «وال‌استریت جورنال»، «گاردین»، رادیو بی بی سی، صدای آمریکا و دیگر نشریات منتشر کرده است.

وی اکنون در آرلینگتن ویرجینیا زندگی می‌کند. 

 
"امیرعباس فخر اور"

متولد ۱۵ تیر ۱۳۵۴ در تهران 

امیرعباس فخرآور ملقب به سیاوش از فعالان فتنه 18 تیر 1378 و از پایه گذاران کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بوده ‌است.  
 
اقدام علیه امنیت ملی و دعوت به آشوب در سال 1387 باعث شد به 3 سال زندان توسط شعبه چهار دادگاه انقلاب ارومیه محکوم شود. 

امیرعباس فخر آور پیش از زندان، دانشجوی رشته پزشکی بود که به دلیل تکرار مشکلات اخلاقی اخراج شد. 
 
در فاصله سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱ در اوضاع بی سر و سامان دوم خرداد در روزنامه‌های خرداد و مشارکت و هفته نامه آذر خبرنگار بود.  

در روزنامه مشارکت فخر آور با کمک عباس عبدی ستون ثابتی به نام "کی بدونه از مردم بهتر" دست به سیاه نمایی زد.  

سال ۱۳۷۹ به دنبال تعطیلی روزنامه‌های زنجیره‌ای که در خدمت استکبار بودند و پایگاه دشمن شده بودند به زندان افتاد و سال ۱۳۸۱ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام اقدام علیه امنیت جمهوری اسلامی به ۸ سال زندان محکوم شد.

امیرعباس فخرآور هم جزو کسانی بودند که فرامین کاخ سفید را در اطراف خیابان‌های کوی دانشگاه در تیرماه 78 پیاده کرده‌اند. 

فخرآور در سال ۱۳۸۵ از یک مرخصی کوتاه دوران زندان برای شرکت در امتحانات دانشگاهی‌اش استفاده کرد و در حالی که ۴ سال از دوران زندانی اش باقی مانده بود از زندان فرار کرد. 

وی هم اکنون در شهر واشنگتن در کشور آمریکا سکونت دارد و در خدمت سازمان‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. 

فخرآور سه بار به دیدار جرج دبلیو بوش رفته و با "ناتان شارانسکی"، "واتسلاو هاول"، "خوزه ماریو ازنار"، "گری کاسپارف"، "برنارد لوییس"، "سناتور تام کوبرن"، "سناتور جو لیبرمن"، "سناتور سنتروم" و "جیمز وولسی" روابط و برای آنها حکم جاسوس دارد. 

وی در دوران حضور خود در آمریکا بارها خواستار براندازی جمهوری اسلامی شده است. امیر فخرآور که وطن فروشی او برای آمریکایی‌ها ثابت شده است او را در واشنگتن پناه دادند تا از توانایی تبلیغاتی او علیه کشورمان بهره ببرند. 
 
"منوچهر محمدی"
 
 متهم ردیف اول اغتشاشات کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ 

از جمله پیاده نظام‌هایی که اصلاً دانشجو نبود و باید در بین دانشجویان نفوذ پیدا می‌کرد.  

منوچهر محمدی در سخنرانی در جمع ضد انقلاب در خرداد سال 1378 با وجودی که هیچ مدرکی دال بر دانشجو بودن وی در هیچ دانشگاهی وجود نداشت؛بارها به دروغ بر دانشجو بودن خود تأکید کرده و بیان داشته است: «حکومتی غیرمذهبی باید در کشور سرکار بیاید، بنده در بین دانشجویان هستم و سازمان دانشجویی را به عنوان یک سازمان غیرمذهبی اداره می‌کنم و به دلیل بودن با دانشجویان به خواسته های آنها واقف هستم» و البته بعدها بوش نیز از دروغ‌های محمدی تقدیر شایانی کرد. 

منوچهر محمدی به همراه برادرش اکبر محمدی نیز از جمله افرادی بودند که در دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد، اما پس از چندی حکم آنها به ۱۵ سال حبس تقلیل یافت. 

وی پس از مرگ برادرش، از فرصت مرخصی زندان برای حضور در مراسم خاکسپاری برادرش اکبر محمدی که او هم یکی از متهمان حضور در ناآرامی‌های دانشجویی ۱۸ تیر بود، از ایران خارج و به کردستان عراق سفر کرد.  

محمدی از کردستان عراق به ترکیه رفت تا روادید سفر خود به آمریکا را از سفارت این کشور در آنکارا دریافت کند. اما پلیس ترکیه وی را به خاطر حضور غیرقانونی در این کشور به مدت ۱۱ روز بازداشت می‌کند و سپس به عراق باز می‌گرداند.  

او پس از بازگشت به عراق، با کمک سفارت آمریکا در این کشور مستقیما به آلمان منتقل شده و از آنجا به آمریکا منتقل می‌شود. 
 
 
"بهروز جاوید تهرانی"

 
بهروز جاوید تهرانی فعال دانشجویی و سیاسی در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ در سن ۱۹ سالگی در حوادث کوی دانشگاه بازداشت شد.  

وی به خاطر حضور در اعتراض‌ها و حوادث کوی دانشگاه تهران از سوی دادگاه به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به هشت سال زندان محکوم شد. 

دادگاه تجدیدنظر حکم هشت سال زندان وی را در این دوره به چهار سال زندان و سه سال حبس تعلیقی کاهش داد و جاوید تهرانی در اواخر سال ۱۳۸۲ با نظر قاضی مبنی بر معلق شدن ۳ سال از دوران محکومیتش و با استفاده از قانون آزادی مشروط از زندان آزاد شد و مابقی حکم وی به حالت تعلیق در آمد.

جاوید تهرانی بعد از آزادی از زندان به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. 

وی در طول سال ۱۳۸۳ دو بار دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. 

تاریخ یکی از دستگیری‌های وی در روز ۱۸ تیر ماه سال ۱۳۸۳ بود که پرونده‌ای در همین زمینه برای وی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تشکیل شد. هر دو بار این بازداشت‌ها به خاطر حضور وی در تجمع اعتراضی در مقابل دفتر سازمان ملل متحد برای حمایت از زندانیان سیاسی بود. 

بهروز جاوید تهرانی مجددا در تاریخ ۴ خرداد ماه سال ۱۳۸۴ به اتهام ارتباط با گروه‌های معاند نظام بازداشت و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به تحمل ۷ سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. 

سرانجام وی با پایان دوره محکومیت در تاریخ ۵ دی ماه ۱۳۹۰ از زندان آزاد شد. 
 
"حشمت‌الله طبرزدی"

 متولد ۱ فروردین ۱۳۳۸ در روستای دُرّاز توابع گلپایگان اصفهان 


طبرزدی در سال ۱۳۵۶ و در آغاز ورود به دانشگاه به آزادیخواهان مستقل از گروه‌های سیاسی موجود-مذهبی و چپ-، پیوسته و مخالفت خود با رژیم حاکم را با فعالیت در جنبش دانشجویی به ویژه به مناسبت بزرگداشت ۱۶ آذر ۱۳۳۲ که سه دانشجو توسط رژیم شاه کشته شدند، شروع کرد و به دلیل همین مبارزات در بهار ۵۷ از دانشکده اخراج موقت شد. 

با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ عملا فعالیت‌های فرهنگی-سیاسی-تشکیلاتی خود را در انجمن اسلامی دانشجویان ادامه داده و به زودی در گروه رهبری این انجمن در آمد و با مطالعه کتب فلسفی مطهری-طباطبایی دو تن از فیلسوفان معاصر اسلامی، از مروجین اندیشه اسلام انقلابی شد. 

در پایان سال ۵۸ به عنوان نمایندهٔ انجمن اسلامی در شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت بود. 

در همین رابطه و به دنبال صدور پیام نوروزی امام خمینی(ره) در سال ۵۹ جزء دانشجویانی بود که به گفته خودش دست به انقلاب فرهنگی زد. 

طبرزدی از سال ۶۸ تا ۷۳ به مدت ۴ سال به فعالیت‌های تشکیلاتی سیاسی اتحادیه مشغول بود. تا آنجا که مجوز فعالیت "پیام دانشجو"به عنوان هفته نامه‌ای سراسری را از وزارت ارشاد کسب نمود. 

بسته شدن روزنامه سلام بهانه‌ای برای حرکت گروهی دانشجویان در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ فراهم آورد.حادثه ۱۸تیر ۱۳۷۸ نقطه تاریکی در مبارزات دانشجویی شد که از طبرزدی یک فرد شاخص در میان اپوزیسیون درون مرز ساخت که پایه حرکت‌های بعدی را بنیان گذاشت و در این میان طبرزدی بازداشت شد. 

از ۱۳۷۹ به بعد او به زندان‌ محکوم شد. ابتدا به ۱۴ سال زندان که بعدها به ده سال تخفیف یافت. 

"حشمت‌الله طبرزدی" در مسیر انتخابات ۱۳۸۸ مواضع خودش را در مصاحبه با شبکه‌های خارجی بیان می‌کرد و همراه با مردم در اغتشاشات خیابانی حضور داشت و در نهایت در ظهر روز ۷ دیماه ۱۳۸۸، بلافاصله پس از تجمع‌های غیر قانونی آشوبگران در تاسوعا و عاشورای حسینی (۵ و ۶ دی ۱۳۸۸) بازداشت شد. 
 
"عباس دلدار" 
 
عباس دلدار که در جریان حوادث کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ به اتهام مشارکت در اعتراض‌های عمومی و دانشجویی و تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی،بازداشت و ابتدا محکوم به اعدام شد؛ اما دادگاه تجدید نظر به ۱۵ سال حبس؛ رای داد.دلدار پس از تحمل بیش از نیمی از محکومیت خود در 24 دی ماه سال 1385 مشمول آزادی مشروط شده و از زندان آزاد شد. 

وی پیش از بازداشت عضو هیچ حزب و گروه و دسته و سازمان سیاسی نبوده است. 
 
"محسن سازگارا"

محمدحسن (محسن) سازگارا، فرزند محمدعلی، در سال 1333 در خانواده‌ای نسبتاً مرفه در تهران متولد و پس از پایان تحصیلات متوسطه، وارد دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) شد که احتمالاً در سال 1351 بوده است. 

سازگارا پس از مدتی از ادامه تحصیل در این دانشگاه معتبر ایرانی منصرف شد و به آمریکا رفت تا در دانشگاه شیکاگو در رشته فیزیک تحصیل کند. 

در آنجا به فعالیت‌های سیاسی روی آورد و بنا به گفته برخی، به عضویت نهضت آزادی در آمده و عضو انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا شد.

سازگارا: «من خودم پیش از انقلاب هم مبارز خارج از کشور بودم. وقتی برای ادامه تحصیل به خارج رفتم از فعالین جنبش دانشجویی خارج کشور هم بودم» 

وی از جمله افراد تاثیرگذار در غائله 18 تیر بود که باید در مطبوعات وظایف غرب را انجام می‌داد.

محسن سازگارا، پس از حوادث خرداد ماه سال ۱۳۸۲ در کوی دانشگاه تهران، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب بازداشت شد و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به تحمل ۷ سال حبس تعزیری محکوم شد. 

وی پس از سه ماه بازداشت موقت در زندان اوین، سرانجام با قرار وثیقه آزاد شد. 

سازگارا پس از خروج از ایران، به فعالیت در صدای آمریکا در رابطه با مسائل سیاسی ایران به ویژه تحلیل و بررسی فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) و همچنین فعالیت‌های سیاسی در وبسایت شخصی‌اش پرداخت.
 
 "مهرانگیز کار" 

مهرانگیز کار وکیل و روزنامه‌نگار 

او متولد سال ۱۳۲۳ در شهر اهواز و دانش‌آموخته دوره کارشناسی رشته حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه تهران است. 

در فروردین سال۱۳۷۹ مهرانگیز کار در کنفرانس «ایران بعد از انتخابات» که توسط بنیاد "هانریش بل" در برلین برگزار شده بود (مشهور به کنفرانس ننگین برلین) شرکت کرد. 

مهرانگیز کار پس از بازگشت از این کنفرانس در شعبه سوم دادگاه انقلاب مورد بازجویی قرار گرفت و دستگیر شد. 

وی به مدت دو ماه در زندان اوین زندانی بود و پس از آن آزاد شد و سپس موفق شد به خارج از کشور برود.

در همین دوره همسرش، سیامک پورزند، با اقرار به مطالبی بیان کرد که آنها توسط یک نهاد جاسوسی آمریکا برای براندازی نظام تلاش می‌کنند. 

مهرانگیز کار از سال ۱۳۸۱ در تبعید به سر می‌برد و با دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های معتبر جهان از جمله دانشگاه هاروارد و کلمبیا در آمریکا و موسسه تدا در ژاپن در زمینه حقوق بشر همکاری کرده‌ است. 

مهرانگیز کار هم اکنون در «مرکز پِمبروک برای تدریس و تحقیق در مورد زنان» در دانشگاه براون مشغول به کار است. 
 
"اکبر گنجی" 
 
اکبر گنجی متولد ۱۱ بهمن ۱۳۳۸، تهران 
 

با پیروزی "محمد خاتمی" در دوم خرداد ۱۳۷۶ و در انتخابات ریاست جمهوری، یاران او که اکبر گنجی نیز در میان آن‌ها بود به نام اصلاح طلبان شهره شدند و فعالیت‌های گستردهٔ سیاسی و اجتماعی را پی گرفتند. 

زندانی شدن اکبر گنجی به دلیل واکاوی فاشیسم مذهبی در دانشگاه شیراز و انتشار هفته نامه "راه نو" از رویدادهای چشمگیر این دوران زندگی اوست. 
 
وی پس از شرکت در کنفرانس ننگین برلین، پس از بازگشت به ایران در فرودگاه مهرآباد تهران در مورخ سوم اردیبهشت ۱۳۷۹دستگیر شد. 

دادگاه اولیه گنجی به ریاست قاضی مرتضوی وی را به دلیل چند اتهام سنگین سیاسی به ده سال حبس و پنج سال تبعید محکوم کرد؛ اما دو سال بعد در دادگاه تجدیدنظر حکم گنجی تنها به شش ماه حبس کاهش یافت. 

پس از آن با اعتراض دادستانی، حکم گنجی دوباره نقض شد و این بار به شش سال حبس تبدیل شد. 

گنجی چند ماه پس از پایان دوران زندان به خارج از ایران مسافرت کرد. 

گنجی از همان ابتدا، سفر خود را موقتی نامید و گفت به کشور باز خواهد گشت. 
 
 
"فاطمه حقیقت جو"
 
فاطمه‏ حقیقت‌جو نمایندهٔ اصلاح‌طلب دوره ششم مجلس شورای اسلامی بود. 
 
فاطمه حقیقت جو در سال ۱۳۸۰ در دادگاهی به ریاست «سعید مرتضوی» به بیست ماه زندان محکوم شد که در دادگاه تجدیدنظر به ریاست «احمد زرگر» به هفده ماه کاهش یافت.  
  
وی دارای دکترای مشاوره، پژوهشگر و مدرس دانشگاه‌های تهران و مراکز آموزش عالی فرهنگیان، نایب رئیس انجمن مشاوره ایران، ۱۰ سال سابقه در پست‌های امور تربیتی و مشاوره آموزش و پرورش، عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران و دو دوره عضو سازمان غیرقانونی «دفتر تحکیم وحدت» بوده است.  
  
پس از مهاجرت فاطمه حقیقت جو به خارج از کشور، بورسیه‌های تحصیلی از طرف آمریکا برای او صادر شد.

فاطمه حقیقت جو در سال‌های 2005 تا 2006 در «مرکز مطالعات بین‌الملل دانشگاه ام آی تی» مشغول به فعالیت شده و پس از آن به جهت خوش خدمتی‌اش در ایران برای سران کشورهای غربی به عنوان پژوهشگر در «مرکز زنان در سیاست و سیاستگذاری دانشگاه هاروارد» مشغول به کار شده است. 
  
وی در جریان اغتشاشات سال 88 تلاش گسترده‌ای برای برگزاری کمپین‌های اعتراضی در خارج از کشور می‌کند، او با همکاری اکبر گنجی و برخی دیگر به برگزاری هر چه پرشور تر این کمپین‌ها همت می‌گمارد تا از آن سو مورد توجه دولت‌های غربی قرار گرفته و به خیال خودشان برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران درخواست کمک‌های مالی کنند! 
 

"فریبا داوودی مهاجر"

 فریبا داوودی­ مهاجر مشاور دوران اصلاحات، ضدانقلاب فعلی ساکن آمریکا و عضو سازمانی غیرقانونی به نام سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی(ادوار دفتر تحکیم وحدت) است. 

وی مدعی است فعال حقوق زنان و حقوق بشر است، اما تمام فعالیت­‌هایش در تضاد ریشه‌ای با اصول اسلام قرار دارند.

مهاجر به گفته خودش ابتدا در ایرلند کشف حجاب کرد؛اما به طور رسمی در مقابل دوربین شبکه صدای آمریکا حجاب خود را از سر برداشت.

وی علت تغییر مداوم ظاهر خود را ترس از کنار زده شدن از برخی محافل سیاسی می‌داند.

مهاجر پس از خروج از ایران با همکاری دوستان خارج نشین خود هدایت فتنه‌ای را در دست گرفت که از ابتدا محکوم به شکست بود.

همچنین داوودی در ۲۹ فروردین ماه سال ۱۳۸۶، به دلیل شرکت در تظاهرات، به چهار سال زندان محکوم شد. 

اتهامات وی اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، مصاحبه با رسانه‌های خارجی، و نشر اکاذیب بود.

"پایان"

هر ساله با رسیدن به اواسط تیر ماه، تصاویر و مطالب اغتشاشات حادثه 18 تیر از آرشیوها خارج شده و بازخوانی می‌شود تا برگی دیگر از خیانت معاندان نظام مرور شود.

برگی که ریشه خصومت‌ها و تحرکات چند سال اخیر از جمله فتنه 88 و همچنین ترورها و فشارها و شاخ و برگ جریان معاند ملت و نظام اسلامی را فاش می‌کند. 

این گزارش تنها گوشه کوچکی از نگاه ما در گذر تلخ تاریخ بود که با توجهات حضرت ولی عصر(عج) و نائب بر حق ایشان حضرت آیت الله خامنه‌ای تمامی فتنه‌های دشمنان نقش بر آب شده و جز ننگی و خاری چیزی در سبد فتنه‌های آنان باقی نمی‌ماند.